آیا جن می تواند انسان را به شکل روانی آزار و اذیت کند؟
 

آیا جن می تواند انسان را به شکل روانی آزار و اذیت کند؟

الحمدلله،

 

جن میتواند انسان را آزار و اذیت کند، چه جن مسلمان و چه جن کافر که همان شیطان باشد، ‏ولی هر کسی که ایمان قویتری به خداوند داشته باشد و قرآن و اذکار را مرتبا میخواند جن ‏نمیتواند او را اذیت کند زیرا خداوند متعال او را به پناه خود میگیرد، ولی اگر کسی از خداوند ‏غافل باشد و روزانه مرتکب گناه مخصوصا گناهان کبیره شود طبیعتا حفاظتی نخواهد داشت لذا ‏جن میتواند به آسانی (البته به قضا و قدر الهی) وارد بدن آن شخص شود و او را آزار دهد و ‏اذیت کند، و یا او را به زمین میزند و بیهوش میکند و مصروع سازد و یا اینکه مانند دیوانها ‏رفتار میکند ، که در اینصورت باید او را نزد رقیه خوان معتبری برد که طبق رقیه و دعاهای ‏شرعی آن جن را از بدن این جن زده خارج کند، و حتی خود پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز ‏جن را از بدن جن زده بیرون رانده هست، همانطور که در روایتی وارد شده است که زنی پسر ‏جن زده اش را نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آورد سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " ‏اخرج عدو الله أنا رسول الله " (خارج شد ای دشمن خدا، من پیامبر خدایم)، سپس این پسر شفا ‏یافت ... (حدیث صحیح - روایت احمد)‏

 

و جنی که وارد بدن بنی آدم میشود علل مختفلی ممکن است داشته باشد، مثلا این جن توسط این ‏بنی آدم اذیت شده باشد، مثلا شب هنگام بدون ذکر خداوند آشغال و یا سنگی را پرت کرده باشد ‏و به این جن اصابت کرده باشد، و این جن برای انتقام وارد بدن این بنی آدم میشود و او را اذیت ‏میکند و حتی ممکن است او را بکشد، و یا اینکه این بنی آدم مرتکب گناه کبیره شده باشد، و یا ‏هنگام ترس زیاد و غضب زیاد از حد این جن وارد بنی آدم شود و او را اذیت کند، و یا اینکه ‏این جن به بنی آدم عشق ورزد و وارد او شود، و یا اینکه توسط سحر این جن وارد بدن مسحور ‏شود، بهر حال، اگر چنین چیزی رخ دهد میشود از طریق رقیه و دعاهای شرعی این جن را ‏استخراج کرد، و این مسائل یعنی دخول جن به بنی آدم و استخراج آن از قدیم الزمان وجود ‏داشته و این زمان نیز به کثرت مشاهده میشود، و هنگامی که بر جن زده رقیه و دعاء شرعی ‏قرائت میشود این جن به صدا میآید و سپس رقه خوان علت دخولش به این بنی آدم را میپرسد و ‏او را استخراج میکند و از او عهد میگیرد که دیگر به آن شخص برنگردد. این بود خلاصه ای ‏از اذیت و آزار جن به بنی آدم و علت آن.‏

 

معلومات کاملتر در مورد حیات جنیان بشرح زیر است: ‏

 

معنی و منظور از کلمات جن و شیاطین (دیو و پری):‏

جن: در برابر کلمه ی انس می آید. این کلمه ی عربی به معنی پوشیده و پنهان شدن می باشد. ‏یک اجنه برای این "جن" خوانده می شود که از دیده ها پنهان شده و دیده نمی شود.‏

 

اما شیاطین: جمع کلمه ی شیطان است که به هر فرد ستمگر و نافرمانی از جنس انسان یا اجنه ‏گفته می شود. بنابراین شیاطین تنها نافرمان ها و ستم پیشگان اجنه نیستند.‏

 

ابن عبدالبر می گوید: " جن نزد اهل کلام و علم زبانشناسی در درجات مختلفی جای می گیرند: ‏چنانچه تنها از یک جن نام برده شود به آن می گویند: جنی ... اگر منظور آن هایی باشند که با ‏انسان ها همزیستی دارند: عامر یا عوامر (پری)... چنانچه آن هایی باشند که خود را به کودکان ‏نشان می دهند، به آن ها گفته می شود: ارواح (اشباح) ... اگر پلید و افسونگر باشد شیطان است ‏‏... و چنانچه از آن حد نیز درگذرد نام او: مارد(دیو) است. اگر از آن حد نیز درگذرد و کارش ‏بگیرد به او: عفریت گویند و جمع آن: عفاریت می باشد. والله أعلم بالصواب "‏

 

اثبات وجود جن :‏

شیخ الاسلام ابن تیمیه - رحمه الله – می گوید: " هیچ یک از فرقه های اسلامی نه وجود جن را ‏انکار نموده است و نه این موضوع را که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و سلم به سوی ‏آنان فرستاده است ... علت این موضوع آن است که وجود داشتن اجنه با تواتر و بسیاری خبر ‏پیامبران به ناچار معلوم و ثابت گردیده است و بالاجبار معلوم شده که آنان زنده، دارای اندیشه و ‏اراده ی انجام اعمال بوده و حتی برای ایشان نیز اوامر و نواهی بیان شده است."‏

 

دلایل وجود اجنه در قرآن کریم بسیار می باشد، که ضرورتی به شمردن آن ها نمی بینم چرا که ‏خداوند متعال یک سوره ی کامل را به نام آن ها "الجن " نامیده و در آن از اخبار و سرگذشت و ‏گفته های بسیاری از آنان ذکر شده است. اما احادیث دال بر وجود اجنه نیز بیش تر از آن است ‏که بشود همه را ذکر نمود.‏

 

اصل و سرشت آفرینش اجنه:‏

خداوند متعال اجنه را قبل از آفرینش انسان آفریده بود. دلیل این مدعا، این آیه از قرآن کریم می ‏باشد: {وإذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبلیس کان من الجن ففسق عن أمر ‏ربه}(کهف:50) یعنی: « و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس ‏‏[همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.»‏

 

در این آیه بیان شده که ابلیس از اجنه بود و خداوند آنان را پیش تر از آفرینش آدم علیه السلام ‏خلق کرده بود. خداوند متعال می فرماید: { ولقد خلقنا الإنسان من صلصال من حمإ مسنون ‏والجان خلقناه من قبل من نار السموم }(حجر:26-27) یعنی: « و در حقیقت انسان را از گلی ‏خشک از گلی سیاه و بدبو آفریدیم. و پیش از آن جن را از آتشی سوزان و بی‏دود خلق کردیم.»‏

 

ماده ی آفرینش اجنه آتش می باشد، به دلیل آنچه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید که: ‏‏{والجان خلقناه من قبل من نار السموم }(حجر:27) یعنی: « و پیش از آن جن را از آتشی ‏سوزان و بی‏دود خلق کردیم.» برای این آتش مذکور را "نار السموم" خوانده است که به خاطر ‏حرارت شدیدی که دارد به منافذ(مسام) بدن داخل می شود. ‏

همچنین خداوند متعال می فرماید: { وخلق الجان من مارج من نار }(الرحمن:15) یعنی: « و ‏جن را از تشعشعی از آتش خلق کرد.» مارج زیرمجموعه ی آتش می باشد، یعنی آتش عام و ‏مارج خاص است چون نوعی آتش بدون دود می باشد. در صحیح مسلم از حضرت عایشه - ‏رضی الله عنها-  روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده اند: ( خلقت ‏الملائکة من نور، وخلق الجان من مارج من نار، وخلق آدم مما وصف لکم ) یعنی: «فرشتگان ‏از نور و جنیان از مخلوطی از آتش و آدم از آنچه به شما توصیف شده، آفریده شده اند.»‏

 

لازم به گفتن نیست که خلقت اجنه از جنس آتش مستلزم آن نیست که شکل و قیافه ی آنان نیز ‏چون آتش باشد؛ خلقت بشر از خاک است ولی آدمیان مانند خاک نیستند. البته خصوصیات آتش ‏در آنان وجود دارد، خصوصیاتی مثل سبکسری و نرمی و بی وزنی، همانگونه که انسان ‏خصوصیات سنگینی و چگال بودنش را از خاک برگرفته است.‏

 

اجنه مانند انسان به دو جنس مذکر و مؤنث تقسیم می شوند، خداوند باری تعالی می فرماید: { ‏وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً } (الجن: 6) یعنی: «و مردانی ‏از آدمیان به مردانی از جن پناه می‏بردند و بر سرکشی آنها می‏افزودند.» در حدیثی از زید بن ‏ارقم بیان شده که رسول خدا - صلی الله علیه وسلم – می فرماید: ( إن هذه الحشوش محتضرة، ‏فإذا أتی أحدکم الخلاءَ فلیقل: اللهم إنی أعوذ بک من الخبث والخبائث ) یعنی: « در این نخلستان ‏ها (مکان های قضای حاجت) (اجنه) حاضر می شوند، پس هرکدام از شما هنگام داخل شدن به ‏بیت الخلا (توالت) بگوید: خدایا از شر شیاطین نر و ماده به تو پناه می برم.» خُبُث – به ضم ‏خاء و باء – به معنی: اجنه ی مذکر، و خبائث: جنس مؤنث آنان است.‏

 

در اینجا بعضی این سؤال قدیمی را دوباره می پرسند که: اگر اجنه از جنس آتش خلق شده باشند ‏چگونه بوسیله ی آتش عذاب و شکنجه خواهند شد؟ ‏

 

ابن عقیل در کتابش با عنوان "الفنون" به این سؤال اینگونه پاسخ می دهد: " بدان که خداوند ‏متعال شیاطین و اجنه را به آتش نسبت داده است همانطور که انسان را به خاک، گِل و ‏سفال(فخّار) منتسب نموده است. به نسبت انسان منظور آن است که اصل و سرشت حقیقی او از ‏گِل می باشد نه اینکه وجود انسان حقیقتاً گِل باشد، گرچه در ابتدا گِل بوده است. به همین ترتیب ‏اصل و اساس خلقت اجنه از آتش است، باتوجه به حدیثی از پیامبر - صلی الله علیه وسلم -  که ‏می فرماید: ( عرض لی الشیطان فی صلاتی فخنقته حتی وجدت برد لعابه علی یدی ) معنی ‏حدیث: «شیطان در نماز بر من ظاهر شد و من چنان گلویش را فشردم که سردی آب دهانش را ‏بر دستم احساس نمودم.» کسی که آتش است چگونه آب دهان و لعابش می تواند سرد بوده یا ‏اصلاً مگر می تواند آب دهان هم داشته باشد؟!! ‏

 

از جمله شواهدی که ثابت می کند که اجنه بر طبیعت آتشین خویش باقی نمانده اند  فرمایش ‏پیامبر خدا - صلی الله علیه و سلم – است که می فرماید: ( إن عدو الله إبلیس جاء بشهاب من نار ‏لیجعله فی وجهی ) یعنی: «همانا که دشمن خدا، ابلیس، قطعه ای آتش را آورد تا آن را بر ‏صورت من قرار دهد.» از این حدیث اینگونه استدلال می شود که چنانچه آنان بر همان طبیعت ‏آتشین خود باقی می ماندند، نیازی نبود که شیطان یا دیوی از آنان برود و شعله ای آتش بیاورد، ‏چون درصورت تماس دست یا باقی اعضای آنان با انسان او را می سوزاند، همانطور که آتش ‏حقیقی به محض تماس جسم انسان را می سوزاند. "  از اینجا می توان فهمید که همانگونه که ‏انسان از ضربه ی گِل یا سنگ آسیب می بیند، اجنه نیز با وجود آنکه از آتش پدید آمده اند ‏بوسیله ی آتش می سوزند و آزار می بینند.‏

 

اجنه نیز مکلف هستند: ‏

خداوند متعال چنین می فرماید: { وما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون }(الذاریات:56) یعنی: « ‏و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.» این آیه بیانگر آن است که هدف از ‏آفرینش آدمیان و اجنه عبادت است و آنان نیز مکلف به پرستش خداوند می باشند و این فرمان ‏بر هردو جنس می باشد و پیامبر – صلی الله علیه و سلم – برای ثقلین یعنی دو گونه ی انسان و ‏اجنه مبعوث شده است.‏

حافظ ابن حجر در کتاب "الفتح" می نویسد: " اما درباره ی اینکه آنان مکلف باشند، ابن عبدالبر ‏می گوید: اجنه .. مکلف هستند.. و دلیل آن .. آنچه در قرآن در مورد نکوهش شیاطین، و دوری ‏گزیدن از شر آنان و عذابی که برایشان مهیا گشته می باشد. این ویژگی ها جز برای کسی که ‏با فرمان خداوند مخالفت کرده و مرتکب گناه شود با وجود توانایی عدم انجام آن، بکار نمی رود. ‏آیات و احادیث بیانگر این واقعیت، بسیارزیاد هستند، از جمله حدیثی از آنحضرت - صلی الله ‏علیه و سلم – که فرموده است: ( وکان النبی یبعث إلی قومه، وبعثت إلی الإنس والجن ) یعنی: ‏‏«هر پیامبری به سوی قومش برانگیخته می شد، ولی من به سوی آدمیان و اجنه مبعوث ‏گشتم.» [أخرجه البزار]‏

 

با اثبات این مطلب که اجنه مکلف هستند این نیز معلوم می شود که آنان برای طاعت و عبادت ‏خویش پاداش یافته و در نتیجه ی نافرمانی خود سزاور عذاب می گردند. خداوند متعال می ‏فرماید: { وأما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا}(الجن: 15) یعنی: « ولی منحرفان هیزم جهنم ‏خواهند بود.» همچنین می فرماید: { وأن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً ‏‏}(الجن:16) یعنی: « و اگر [مردم] در راه درست پایداری ورزند قطعا آب گوارایی بدیشان ‏نوشانیم.»‏

 

در جایی دیگر حافظ ابن حجر چنین می گوید: "از مالک روایت شده که او برای اثبات آنکه آنان ‏مجازات شده و پاداش می گیرند به این آیه استدلال نمود: { ولمن خاف مقام ربه جنتان } ‏‏(الرحمن:46) یعنی: «و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.» سپس می ‏فرماید: { فبأی آلاء ربکما تکذبان } (الرحمن:47) یعنی: « پس کدامیک از نعمتهای ‏پروردگارتان را منکرید.» این آیه خطاب به انسان و اجنه می باشد؛ با اثبات اینکه در میان آن ‏ها مؤمن وجود دارد می شود گفت که شایسته است که از مقام پروردگارش بترسد و آن وقت ‏است که آنچه می خواستیم ثابت می شود. "‏

 

جنیان (مانند انسان ها) در درجات و در پرستش پروردگارشان با هم فرق دارند؛ در میان ایشان ‏افراد درستکار و جز آن وجود دارد. خداوند متعال در قرآن از زبان اجنه می فرماید: { وأنا منا ‏الصالحون ومنا دون ذلک کنا طرائق قددا }(الجن: 11) یعنی: « و از میان ما برخی درستکارند و ‏برخی غیر آن و ما فرقه‏هایی گوناگونیم.»، همچنین در قرآن از زبان اجنه آمده است: { وأنا منا ‏المسلمون ومنا القاسطون فمن أسلم فأولئک تحروا رشدا }(الجن:14) یعنی: « و از میان ما برخی ‏فرمانبردار و برخی از ما منحرفند پس کسانی که به فرمانند آنان در جستجوی راه درستند.»‏

‏ ‏

توانایی های اجنه: ‏

خداوند سبحان صحنه هایی را از میزان توانایی اجنه و قدرت مافوق بشری آنان و نیروی که در ‏جوانب معینی در اختیار دارند به تصویر می کشد. مثلاً توانایی آن ها در اثرگذاری بواسطه ی ‏وسوسه و تلقین در افراد بدون دخالت عوامل مادی، که شیطان آن را در سخنانی که برای ‏دوزخیان پیرو خود می گوید به اختصار توضیح می دهد، در قرآن کریم آمده است: { وقال ‏الشیطان لما قضی الأمر إن الله وعدکم وعد الحق ووعدتکم فأخلفتکم وما کان لی علیکم من سلطان ‏إلا أن دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی ولوموا أنفسکم ما أنا بمصرخکم وما أنتم بمصرخی إنی ‏کفرت بما أشرکتمونی من قبل إن الظالمین لهم عذاب ألیم }(إبراهیم:22) یعنی: «و چون کار از ‏کار گذشت [و داوری صورت گرفت] شیطان می‏گوید در حقیقت‏خدا به شما وعده داد وعده ی ‏راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود جز اینکه ‏شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید من فریادرس ‏شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک ‏می‏دانستید کافرم، آری ستمکاران عذابی پردرد خواهند داشت.»‏

 

سلطان یا تسلطی که در این سخنان شیطان داشتنش را انکار می کند سلطان و تسلط برهان و ‏دلیل و تسلط مادی و جسمی است؛ چون در وسوسه و تلقین های خود به هیچ دلیل و برهان یا ‏نیرو یا تسلط مادی تکیه نمی کند، بلکه تنها برانگیختن شهوت ها و آواز و نعره ها است ولی ‏با این حال ببینید که چه تعداد از انسان ها را گمراه کرده است!!‏

 

از جمله آیاتی که بیانگر توانایی اجنه می باشد، این فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است ‏که: { وأنا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شدیدا وشهبا وأنا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن ‏یستمع الآن یجد له شهابا رصدا }(الجن:8- 9 ) یعنی: «و ما بر آسمان دست‏یافتیم و آن را پر از ‏نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم. و در [آسمان] برای شنیدن به کمین می‏نشستیم [اما] ‏اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابی در کمین خود می‏یابد.» ناگفته پیداست که نشستن ‏آنان بر کمینگاه های دزدیده گوش فرادادن به اخبار آسمان نشانگر توانایی بزرگی است که ‏خداوند به آنان اختصاص داده است ولی این توانایی پس از بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد ‏صلی الله علیه و سلم ضعیف گردید. البته این ضعف از درون و به خاطر از دست دادن توانایی ‏هایشان نبوده که آن برجای خود باقی است، بلکه به دلیل شهاب هایی است که به سوی آنان ‏نشانه می روند.‏

 

خوراک اجنه: ‏

از حضرت عبد الله بن مسعود - رضی الله عنه – روایت شده که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - ‏فرمودند: ( أتانی داعی الجن فذهبت معه فقرأت علیهم القرآن ) یعنی: «نماینده ی جنیان نزد من ‏آمد و با آنان رفتم و بر ایشان قرآن را تلاوت نمودم.»  عبد الله بن مسعود می گوید: رسول الله - ‏صلی الله علیه و سلم – ما را با خود برد و آثار آنان و اثر آتش هایشان را مشاهده کردیم. وقتی ‏آن ها از او توشه و زاد درخواست نمودند، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: ( لکم کل ‏عظم ذکر اسم الله علیه یقع فی أیدیکم أوفر ما یکون لحما، وکل بعرة علف لدوابکم ) یعنی: «هر ‏استخوانی که نام خدا بر آن برده شود و در دستانتان قرار بگیرد تا جاییکه بشود پرگوشت خواهد ‏گشت و پشگل ها علف چهارپایانتان خواهند شد.» [رواه مسلم]‏

 

البته بیان این دو نوع غذا به این معنی نیست که کل جنیان تنها از این دو نوع غذا استفاده می ‏کنند. شاید این دو مهم ترین خوراکی های آنان بوده یا مخصوص برخی از ایشان برحسب گونه ‏ها و مناطقی که در آن زندگی می کنند باشد.‏

تغییر یافتن استخوان خالی به استخوانی پرگوشت و تبدیل سرگین به علف چهارپایان شان خاص ‏مؤمنان ایشان است. در مورد جنیان کافر این اتفاق نمی افتد بلکه آنان تنها آن غذاهایی را می ‏توانند بخورند که نام خدا بر آن برده نشده باشد، چنانچه در حدیث آمده است: ( إن الشیطان ‏یستحل الطعام الذی لم یذکر اسم الله علیه ) یعنی: « شیطان طعامی را که در آن نام خدا برده ‏نشود، برای خود حلال می سازد.» [رواه مسلم]‏

 

درباره ی بازداشتن شیاطین از خوردن طعام انسان ها که نام خدا بر آن برده شده باشد از جابر - ‏رضی الله عنه – روایت شده که می گوید: شنیدم که رسول الله - صلی الله علیه و سلم – می ‏فرمود: (إذا دخل الرجل بیته فذکر الله تعالی عند دخوله وعند طعامه، قال الشیطان: لا مبیت لکم ‏ولا عشاء، وإذا دخل فلم یذکر الله تعالی عند دخوله، قال الشیطان: أدرکتم المبیت. وإذا لم یذکر الله ‏تعالی عند طعامه، قال: أدرکتم المبیت والعشاء ) یعنی: « هرگاه شخص به خانه اش داخل شده و ‏در وقت داخل شدن خود و در هنگام نان خوردن خویش نام خدا را یاد کند، شیطان به یارانش ‏می گوید: نه می توانید بخوابید و نه می توانید نان بخورید، ولی هرگاه داخل شود، و نام خدا را ‏در وقت دخول خود یاد نکند، شیطان می گوید: جای شب ماندن خود را یافتید و هر گاه خدا را ‏در وقت طعام خود یاد نکند، می گوید: جای نان خوردن و شب ماندن را یافتید.» [رواه مسلم]‏

 

مسکن و خانه های اجنه: ‏

نه در قرآن کریم و نه در احادیث صحیح رسول خدا– صلی الله علیه و سلم –درباره ی خانه های ‏جنیان یا چگونگی زندگی آن ها و اینکه آیا آن ها دارای شهرها و دهاتی مانند انسان ها می ‏باشند یا در بیابان ها و صحراها می زیند، آیا با انسان ها در خانه و منازلشان پراکنده اند یا ‏خیر، توضیح مفصلی بیان نشده است. جز آنچه در احادیث در مورد مشخص ساختن بعضی از ‏اماکن به اینکه در آن ها شیاطین حضور می یابند آمده است، مثلاً در حدیث زید بن ارقم - ‏رضی الله عنه – که پیش تر ذکر شد رسول الله - صلی الله علیه و سلم - فرمودند: ( إن هذه ‏الحشوش محتضرة، فإذا أتی أحدکم الخلاء، فلیقل: اللهم إنی أعوذ بک من الخبث والخبائث ) یعنی: ‏‏« در این نخلستان ها (مکان های قضای حاجت) (اجنه) حاضر می شوند، پس هرکدام از شما ‏هنگام داخل شدن به بیت الخلا (توالت) بگوید: خدایا از شر شیاطین نر و ماده به تو پناه می ‏برم.» خطابی می گوید: کلمه ی "الحش" در اصل نخلستان پر درخت است که در قدیم، قبل از ‏آن که در منازل دستشویی(بیت الخلاء) بسازند، مردم برای قضای حاجت به آن جا می رفتند، و ‏معنی ( مُحْتَضَرةٌ ) : در آن اجنه و شیاطین در آن به قصد آزار و اذیت دیگران حضور می یابند ‏و سرک می کشند.‏

 

شکل و هیکل اجنه:‏

از ابی ثعلبه خشنی – رضی الله عنه – روایت شده که رسول الله - صلی الله علیه و سلم - ‏فرمودند: ( الجن ثلاثة أصناف: صنف لهم أجنحة یطیرون فی الهواء، وصنف حیات، وصنف ‏یحلون ویظعنون ) یعنی: «اجنه بر سه گونه اند: گونه ای از آنان بال هایی دارند و در آسمان به ‏پرواز درمی آیند، گونه ای به شکل مار هستند و گونه ی دیگر اقامت نموده و کوچ می کنند.» ‏‏[رواه الطبرانی وقال الهیثمی فی المجمع: "رجاله وثقوا وفی بعضهم خلاف "]‏

شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: " اجنه به شکل های شتر، گاو، گوسفند، اسب، قاطر و الاغ و ‏نیز به شکل بنی آدم هستند، یکبار شیطان بر قریش به شکل یک پیرمرد نجدی ظاهر شد، وقتی ‏در دارالندوه گردآمده بودند تا ببینند آیا رسول خدا - صلی الله علیه و سلم – به قتل برسانند یا او ‏را به زندان بیافکنند و یا او را تبعید نمایند. در قرآن کریم آمده است: { وإذ یمکر بک الذین کفروا ‏لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک ویمکرون ویمکر الله والله خیر الماکرین } یعنی: « و [یاد کن] ‏هنگامی را که کافران در باره تو نیرنگ می‏کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] ‏اخراج کنند و نیرنگ می‏زدند و خدا تدبیر می‏کرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.»‏

 

وقتی که قریش برای خارج شدن برای جنگ بدر گردآمده بودند و آنچه در جنگ میان آنان و ‏کنانه رخ داده بود را یادآوردند چیزی نمانده بود که از نبرد منصرف شوند، در آن هنگام ابلیس ‏به صورت سراقة بن مالک بن جعشم مدلجی – که از اشراف بنی کنانه بود- بر آنان ظاهر شد و ‏خطاب به ایشان گفت: من شما را از اینکه گزندی از قبیله ی کنانه به شما برسد در امان می ‏دارم. با این حرف آنان برای نبرد بیرون شدند و شیطان نیز همراه شان بود و از ایشان جدا نمی ‏شد. ولی زمانی که نبرد درگرفت و دشمن خدا لشگر خدا را دید که از آسمان فرود می آیند پشت ‏به آنان نمود و پا به فرار گذاشت. قریشیان گفتند: کجا می روی ای سراقه؟ مگر خودت نگفتی ‏که همراه ما هستی و ما را تنها نمی گذاری؟ پاسخ داد: { إنی بریء منکم إنی أری ما لا ترون ‏إنی أخاف الله والله شدید العقاب } (الانفال:48) یعنی: « من از شما بیزارم من چیزی را می‏بینم ‏که شما نمی‏بینید من از خدا بیمناکم و خدا سخت‏کیفر است.»"‏

‏ ‏

نشانه های بسیاری که نشانگر جلوه نمودن اجنه به صورت آدمیان هستند، بیانگر قدرت اجنه در ‏به شکل های مختلف درآوردن خویش می باشد.‏

 

جنیان باهم ازدواج نموده و زاد و ولد می کنند ... خداوند متعال می فرماید: {لم یطمثهن إنسٌ ‏قبلهم ولا جان} (الرحمن:56) معنی آیه: « دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده ‏است، 

کلمه ی "الطمث" به معنی: جماع است. درباره ی زاد و ولد آن ها، خداوند در قرآن کریم می ‏فرماید: {أفتتخذونه وذریته أولیاء من دونی وهم لکم عدو بئس للظالمین بدلاً} (الکهف:50) یعنی: ‏‏«آیا [با این حال] او و نسلش را به جای من دوستان خود می‏گیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند ‏و چه بد جانشینانی برای ستمگرانند.» معنی کلمه ی "الذریة" همان اولاد و خانواده می باشد. 

اجنه در کجا زندگی می کنند؟ 

از جمله اقامتگاه های اجنه گرمابه ها هستند، چنانچه در صحیحین در حدیثی از انس رضی الله ‏عنه آمده: که رسول الله صلی الله علیه و آله وقتی وارد بیت الخلاء(دستشویی) می شد می گفت: ‏‏[اللهم إنی أعوذ بک من الخبث والخبائث] یعنی: « خدایا از شر شیاطین نر و ماده به تو پناه می ‏برم.» همچنین زباله دان ها و ویرانه ها و غار و حفره ها از اماکن مورد استفاده ی اجنه می ‏باشند. 

آیا آن ها برای خود خانه هم می سازند؟ و الله اعلم. 

لکن این موضوع با آنچه پیامبر راستگو و تصدیق شده صلی الله علیه و سلم بیان داشته است ‏معلوم می گردد که آنان با انسان ها در خانه هایشان مشارکت می کنند اگر نام خداوند عزوجل ‏را در هنگام داخل شدن به منزل نبرند، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرموده است: (اذا دخل ‏الرجل منزله فذکر اسم الله عند دخوله وعند طعامه، قال الشیطان لا مبیت لکم ولا عشاء، وإذا ذکر ‏اسم الله عند دخوله ولم یذکره عند طعامه قال أدرکتم العشاء ولا مبیت لکم، وإذا لم یذکر اسم الله ‏عند دخوله ولا عند عشائه قال: أدرکتم المبیت والعشاء) یعنی: «هرگاه شخص به خانه اش داخل ‏شده و در وقت داخل شدن خود و در هنگام نان خوردن خویش نام خدا را یاد کند، شیطان به ‏یارانش می گوید: نه می توانید بخوابید و نه می توانید نان بخورید، ولی هرگاه داخل شود، و نام ‏خدا را در وقت دخول خود یاد نکند، شیطان می گوید: جای شب ماندن خود را یافتید و هر گاه ‏خدا را در وقت طعام خود یاد نکند، می گوید: جای نان خوردن و شب ماندن را یافتید.» [رواه ‏مسلم] 

آیا اجنه می میرند؟ اگر چنان است، قبرهایشان چگونه است؟ 

در میان اجنه نیز مرگ و میر وجود دارد ، در کتاب خداوند عزوجل اینگونه آمده است: {کل ‏من علیها فان} (الرحمن:26) یعنی: « هر چه بر [زمین] است فانی‏شونده است.» و در صحیح ‏بخاری آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: (أعوذ بعزتک الذی لا إله ألا أنت ‏الذی لا یموت، والجن والإنس یموتون.) یعنی: «پروردگارا! به عزت ات که هیچ  معبودی بجز ‏تو وجود ندارد، پناه می برم. همان ذاتی که هرگز نمی‏میرد ولی جن و انسانها می‏میرند

اما در مورد شیطان قضیه اندکی متفاوت است و او تا وقتی که خداوند عزوجل او را مهلت داده ‏است، یعنی تا روز رستاخیز زنده می ماند. 

لیکن باقی جنیان همگی در سن و سال های متفاوتی می میرند. 

در پاسخ به اینکه اجسادشان چه می شود، خداوند خود بهتر می داند، اما کسانی از آن ها به من ‏اطلاع داده اند که آن ها مردگان خویش را دفن می کنند و شامل این فرمایش خداوند متعال ‏هستند که می فرماید: {فإذا هم من الأجداث إلی ربهم ینسلون} (یس:51) یعنی: « پس بناگاه از ‏گورهای خود شتابان به سوی پروردگار خویش می‏آیند.» و الله تعالی أعلم.‏

 

در اینجا برخی نکات نادر و اطلاعات جزئی را به همراه دلایل و احادیث و روایت ها برایتان ‏ذکر می کنیم:‏‎ ‎

اول: نظر کردن جن و چشم زدن آدمیان.‏ 

چشم ها دو گونه اند: چشم انسانی و چشم جنی، این مسأله بواسطه ی روایتی که ام سلمة رضی ‏الله عنها از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل می کند که در او در خانه اش دختری را دید که ‏رنگش پریده بود(یعنی رنگ صورتش متفاوت بود.) پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: ( ‏استرقوا لها فإن بها النظرة) یعنی: « او را دم کنید. زیرا چشم زخم دارد.» [متفق‎ ‎علیه]‏

و معنی این سخن آن است که او چشمی دارد که اصابت آن نافذتر از سنان نیزه ها است.‏ 

ثانیاً: عرش‎ ‎ابلیس بر روی دریا است:‏ 

امام مسلم رحمه الله در حدیثی از جابر بن عبدالله رضی الله‎ ‎عنهما روایت می کند که گفته است ‏شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: ( إن عرش إبلیس علی البحر،‎ ‎فیبعث سرایاه ‏فیفتنون الناس ، فأعظمهم عنده منزلة أعظهم فتنة، یجیء أحدهم فیقول: فعلت کذا وکذا ، فیقول : ‏ما صنعت شیئاً! ثم یجیء أحدهم فیقول : ما ترکته حتی فرقت‎ ‎بینه وبین امرأته فیدنیه منه ویقول: ‏نِعْم أنت أنت‎ ‎‏) یعنی: « تخت ابلیس بر دریا قرار می دهد، سپس سربازانش را گسیل می دارد تا ‏مردم را از راه بدر کنند. یکی از آنان می آید و می گوید: چنین و چنان کرده ام. (ابلیس) می ‏گوید: کاری نکرده ای! سپس دیگری می آید و می گوید: او را رها نساختم تا میان وی و زنش ‏جدایی انداختم. (ابلیس) او را نزد خود می خواند و می گوید: آری، تو! تو! »‏

 

پس ای برادر و ای خواهر گرامی مراقب دسیسه و مکرهای شیطان باشید و جز به خاطر ‏خداوند عزوجل خشمگین نشوید و همه ی راه های قلب و روح و عقلت را با علم و عمل و تقوا ‏و تلاش و کوشش و همنشینی با درستکاران بر روی شیطان ببندید.‏

ثالثاً: شیطان در تمام شئون و گوشه های زندگی انسان‎ ‎‏ وارد می شود:‏

امام مسلم رحمه الله در حدیثی از جابر رضی الله‎ ‎عنه روایت می کند که رسو ل الله صلی الله ‏علیه و سلم فرمود: (إن الشیطان یحضر أحدکم عند کل شیء ،‎ ‎حتی یحضره عند طعامه، فإذا ‏سقطت لقمة أحدکم فلیأخذها ، ولیمط ما کان بها من أذی‎ ‎ولیأکلها ولا یدعها للشیطان ، فإذا فرغ ‏فلیلعق أصابعه، فإنه لا یدری فی أی طعامه‎ ‎البرکة.) یعنی: «حقا که شیطان در وقت انجام ‏هرکاری با شما حاضر می شود، حتی که در وقت نان خوردنش هم با او حاضر می شود. پس ‏هرگاه لقمه ی یکی از شما افتاد، باید آن را بگیرد و خاشاک آن را دور کند و باز آن را خورده و ‏برای شیطان نگذارد، و چون فارغ شد، باید انگشتان خود را بلیسد، زیرا او نمی داند که در کدام ‏بخش طعام او برکت نهاده شده است.»‏

رابعاً: شیطان در هنگام جماع مرد با همسرش حاضر می شود:‏ 

امام بخاری و مسلم‎ ‎رحمهما الله در صحیحین خود از حضرت انس بن مالک رضی الله عنه نقل ‏می کنند که: رسول الله صلی الله‎ ‎علیه و سلم فرموده است: ( لو أن أحدکم إذا أراد أن یأتی أهله ‏قال : بسم الله ، اللهم جنِّبنا‎ ‎الشیطان، وجنِّب الشیطان ما رزقتنا، فإنه إن یقدر بینهما ولد فی ذلک لم ‏یضره‎ ‎الشیطان أبداً‎ ‎‏) یعنی: « به نام  خدا، الهی! شیطان را از ما و از آنچه به ما عنایت ‏می‌کنی، ‌دور نگهدار. اگر از آن همبستری، فرزندی بوجود آید، هیچ شیطانی، هرگز به او ‏ضرری نمی‌رساند.»‏

ابن جریر در کتاب "تهذیب الآثار" – با رساندن سند به مجاهد – می گوید:‏‎ ‎وقتی که مردی با ‏همسرش جماع کند و نام خدا را نیاورد، اجنه بر آلت وی گرد آمده و همراه وی جماع می کنند. ‏در خداوند متعال در قرآن کریم چنین بیان می فرماید:‏‎ ‎‏{‏‎ ‎لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جَانٌّ} ‏‏(الرحمن:56) یعنی: « دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است.»‏

خامساً: ‏ شیطان بر سر فرزندی که تازه به دنیا می آید حاضر می شود:‏ 

در صحیحین حدیثی از ابوهریره رضی الله عنه بیان شده که رسول خدا صلی الله علیه و سلم می ‏فرماید: ( ما من بنی آدم من مولود إلا نخسه الشیطان‎ ‎فیستهل صارخاً من نخسه إیاه إلا مریم ‏وابنها) یعنی: «هیچ فرزندی نیست جز آن که شیطان هنگام ولادت او را می خلد جز مریم و ‏پسرش.» و در روایت مسلم آمده که: ( إلا نخسه‎ ‎الشیطان فیستهل صارخاً من نخسة الشیطان ) ‏یعنی: « آن که شیطان هنگام ولادت او را می خلد و از همین خلیدن شیطان جیغ می کشد.» ‏ابوهریره رضی الله عنه می گوید چنانچه خواستید این دعا را بخوانید: {وإنی‎ ‎أعیذها بک وذریتها ‏من الشیطان الرجیم } یعنی: « و او و فرزندانش را از شیطان رانده‏شده به تو پناه می‏دهم.» و ‏در صحیح بخاری این عبارت آمده است: ( کل بنی آدم یطعن‎ ‎الشیطان فی عینیه بإصبعه حین ‏یولد إلا عیسی بن مریم ، ذهب یطعن فطعن فی الحجاب‎ ‎‏) یعنی: «هیچ فرزندی نیست که هنگام ‏تولد شیطان با انگشتش به چشمانش ضربه نزند، جز عیسی بن مریم، که وقتی می خواست به ‏او ضربه بزند، بر پرده ضربه می زد.»‏

این ها گوشه ای از روابط اجنه و انسان بودند و از خداوند عزوجل خواستاریم که همه ی ما را ‏از هر طرف، از روبرو و از پشت سر و از راست و از چپ محافظت فرماید و از اینکه ما را ‏از زیر پاهایمان بفریبد به عظمت و بزرگی او پناه می بریم، و الحمد‎ ‎لله رب العالمین.‏

 

پیامبر صلی الله علیه‎ ‎و سلم می فرماید: ( الجن ثلاثة أصناف: فصنف لهم أجنحة یطیرون بها فی ‏الهواء ، وصنف حیات وکلاب ، وصنف یحلون ویظعنون ) معنی حدیث: « اجنه بر سه گونه ‏اند: گونه ای از آنان بال هایی دارند و در آسمان به پرواز درمی آیند، گونه ای به شکل مار ‏هستند و گونه ی دیگر اقامت نموده و کوچ می کنند.» [الحدیث أخرجه ابن حبان والحاکم وأورده ‏السیوطی فی الجامع الصغیر. رقم:365] ‏

 

در میان این گونه های اجنه، اجنه های درستکار، شیطان، دیو (مارد)، مرید (بسیار سرکش) و ‏عفریت وجود دارند. خداوند در سوره ی صافات متعال می فرماید:‏}‏ وَحِفْظاً مّن کُلّ شَیْطَانٍ مّارِد ‏{‏ یعنی: « و [آن را] از هر شیطان (مارد) سرکشی نگاه داشتیم.»، و در سوره ی حج: ‏}‏ وَمِنَ ‏النّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتّبِعُ کُلّ شَیْطَانٍ مّرِیدٍ{‏ یعنی: « و برخی از مردم در باره ‏خدا بدون هیچ علمی مجادله می‏کنند و از هر شیطان سرکشی پیروی می‏نمایند.»، و در سوره ی ‏نمل بیان می فرماید: ‏}‏ قَالَ عِفْرِیتٌ مّن الْجِنّ أَنَاْ آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مّقَامِکَ وَإِنّی عَلَیْهِ لَقَوِیّ ‏أَمِینٌ ‏{‏ یعنی: « عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو ‏می‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»، و همانطور که در حدیث ذکر شد، برخی ‏از آنان پرواز می کنند، و برخی نیز غواص هستند(در آب فرو می روند)، چنانکه درخداوند ‏متعال در سوره ی ص می فرماید: ‏}‏ وَالشّیَاطِینَ کُلّ بَنّآءٍ وَغَوّاصٍ ‏{‏ یعنی: « و شیطانها را [از] ‏بنا و غواص.» ‏

همچنین در میان آنان کسانی هستند که پیرو دین اسلام هستند و عده ای کافر و یهودی، مسیحی، ‏مجوسی یا پیرو دیگر ادیان هستند. خداوند متعال در سوره ی جن می فرماید: ‏}وَأَنّا مِنّا ‏الصّالِحُونَ وَمِنّا دُونَ ذَلِکَ کُنّا طَرَآئِقَ قِدَداً{‏ یعنی: « و از میان ما برخی درستکارند و برخی غیر ‏آن و ما فرقه‏هایی گوناگونیم.» و ادامه می دهد:‏}‏ وَأَنّا مِنّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ ‏فَأُوْلَئِکَ تَحَرّوْاْ رَشَداً{‏ یعنی: « و از میان ما برخی فرمانبردار و برخی از ما منحرفند پس کسانی ‏که به فرمانند آنان در جستجوی راه درستند.»، در بین آن ها جنیان عاقل و باهوش و افرادی ‏نادان و احمق وجود دارد. خداوند متعال می فرماید:‏}‏ وَمَا مِن دَآبّةٍ فِی الأرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ ‏بِجَنَاحَیْهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مّا فَرّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمّ إِلَیَ رَبّهِمْ یُحْشَرُونَ ‏{‏[الأنعام: 38] یعنی: ‏‏« و هیچ جنبنده‏ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده‏ای که با دو بال خود پرواز می‏کند مگر آنکه ‏آنها [نیز] گروه‏هایی مانند شما هستند ما هیچ چیزی را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده‏ایم ‏سپس [همه] به سوی پروردگارشان محشور خواهند گردید.»‏

 

اجنه ی پرنده گونه ای از انواع اجنه است که در آسمان به پرواز درمی آید، مانند پرنده ای که ‏در آسمان می پرد و مسافت های زیادی را با سرعت زیاد می پیماید. برخی دیگر اجنه ی ‏‏"ریحانی" (بادی) هستند که به "ریح" نسبت داده می شوند، این نوع از اجنه وقتی که در نفس ‏انسانی وارد می شود چنان است که مدتی را در کالبد فرد برقرار نمی ماند و حرکاتی چابک و ‏اغلب بدخو و بداخلاق است با این حال از کالبد فرد مجنون و گرفتار می گریزد اگر احساس ‏خطر کند که مرتبط با سحر و چشم زدن نباشد. اینجا است که ممکن است برخورد با اینگونه از ‏اجنه دشوار باشد، به همین دلیل دیده می شود که برخی از افسونگران چهار انگشت فرد گرفتار ‏‏(مجنون) را و برخی هر ده انگشت وی را می بندند به نیت آنکه جن مذکور را محبوس کنند و ‏نگذارند بگریزد، ممکن است این شیوه را از کتاب "لقط المرجان فی أحکام الجان" سیوطی که ‏از کتاب " العرائس " ابن جوزی نقل نموده، برگرفته باشند؛ که طالب علمی سفر می کرد. در ‏راه شخصی با وی همراه شد و زمانی که به نزدیکی های شهر مقصد رسیدند، آن شخص به او ‏گفت: چنان شد که من بر تو حق و مهتری (زمام) یابم. من مردی از اجنه هستم و حاجتی از تو ‏دارم. گفت: آن چیست؟ ‏

 

گفت: وقتی که به فلان جا رسیدی، آن جا مرغ هایی را می بینی که میانشان یک خروس سفید ‏وجود دارد، آن را از صاحبش بخواه و خریداری نموده و ذبحش کن. آن طالب علم نیز گفت: ای ‏برادر، من نیز از تو حاجتی می خواهم. گفت: بگو، آن چیست؟ گفت: چنانچه شیطان(مارد) ‏پلیدی که هیچ دعا و افسونی در او کارگر نباشد و با آدمی ستیزه و لجاجت کند، چاره اش ‏چیست؟ ‏

 

گفت: ریسمانی از پوست گوزن نر گرفته و انگشتان ابهام هر دو دست فرد جن زده را تند و ‏محکم می بندی و روغن سداب کوهی را گرفته و به این ترتیب در بینی اش می چکانی که: در ‏بینی راست چهار بار و در سمت چپ سه بار، آنگاه (جن) راه یافته به آن فرد خواهد مرد و هیچ ‏حن دیگری هم به درون وی نخواهد رفت. ‏

 

می گوید: وقتی وارد شهر شدم، به آن مکان رفته و آن خروس پیر را یافتم. خواستم آن را از ‏صاحبش بخرم ولی نپذیرفت. به ناچار آن را به چندین برابر قیمتش از او خریداری کردم. (آن ‏جن) با اشاره به من فهماند که آن را ذبح کنم و من ذبحش نمودم. فردای آن روز که بیرون آمدم ‏دیدم عده ای از مردان و زنان دف می زنند و به من گفتند: ای جادوگر! گفتم: من جادوگر نیستم. ‏گفتند: درست از همان لحظه که تو آن خروس را سر بریدی، دختر جوانی نزد ما جن زده شده ‏است. ‏

 

از آن ها خواستم تا ریسمانی از پوست (یحمور) گورخر و روغن سداب کوهی برایم بیاورند. ‏وقتی با او چنان عمل نمودم، فریادی کشید و گفت: وای که من آن را علیه خودم به تو آموختم. ‏سپس روغن را در بینی وی ریختم و در همان لحظه مرد، و آن زن شفا یافت و دیگر هرگز ‏هیچ شیطانی به سوی او بازنگشت. ‏

 

این شیوه برای همه قابل استفاده بوده و درست تجربه شده هست، اما نه برای همه ی انواع ‏اجنه، چون مریدها(دیو) و عفریت ها از منافذی به جز انگشت های ابهام خارج می شوند و ‏ممکن است از چشم، شکم یا گوش فرد جن زده بیرون بیایند و آن عضو را در حین خارج شدن ‏ناقص کنند. بنابراین بهتر است از این شیوه استفاده نکرده و جن مذکور را می توان با خواندن ‏این آیه ی شریفه بر فرد جن زده و به نیت حبس آن جن، زندانی نمود: ‏}‏ وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ ‏سَدّاً ومِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ{‏[ یس:9] یعنی: « و [ما] فراروی آنها سدی و ‏پشت‏سرشان سدی نهاده و پرده‏ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده‏ایم در نتیجه نمی‏توانند ببینند.»، ‏و به اذن خداوند جن مذکور نمی تواند بگریزد. ‏

 

حکمت تعامل با اجنه و شیاطین:‏‎ ‎

  دانایان می گویند: " آفت قدرتمندی دست کم شمردن دشمن است. " ، و گویند: " نگریستن به ‏عواقب و پی آمد کارها راه نجات است. " ، و گفته اند: " پیش از آنکه توان آن را داشته باشی با ‏دشمن روبرو مشو." ابن قیم می گوید: شجاعت حد و مرزی دارد که گذشتن از آن برابر است با ‏تهور(بی پروایی) و با عقب کشیدن از حد معین فرد به ترس و سستی می رسد و حد و مرز آن ‏همان پیش رفتن و دلاوری است در جایی که باید پیش رفت و عقب نشستن در جایی که باید ‏عقب نشست. چنانکه معاویه به عمر بن عاص می گوید: درمانده ام که آیا ترا شجاع بدان یا ‏ترسو، پیش می آید که چنان دلیری می کنی که می گویم تو شجاع ترین مردمانی و گاه چنان از ‏یدان بدر می شوی که می گویم ترسوترین مردمی! و او پاسخ داد:‏

‏ ‏

شجاعإذا أمکنتنی فرصةٌ***فإن لم‎ ‎تکن لی فرصة فجبان‎ ‎

معنی شعر: « شجاعم اگر مجال آن یابم *** وگر مجالم نباشد ترسو ام.»‏

 

شاعر می گوید: ‏

فـلاتحقرن عــدوا رماک***وإنْکان فی ساعدیه قِصرْ‎ ‎

فإنالسیوف تحز الرقاب***وتعجـزعما تنــال الإبـرْ‎ ‎

  معنی شعر: ‏

‏«کوچک مشمار دشمنت را که از تو می گریزد ** بگذار دستهایشان هم بهم بسته باشد

‏ که شمشیری که گردن ها را می زند ** از انجام کار یک سوزن دربماند.»‏

 

ابن قیم در کتاب "الطب النبوی" می نویسد: یک پزشک ماهر در درمان خویش بیست مسأله را ‏درنظر می گیرد، از جمله: ‏

 

‏ توان بیمار که آیا در برابر بیماری توان ایستادگی دارد یا از آن ضعیف تر است؟ اگر می تواند ‏ایستادگی نماید و پشتش قوی بود، او را با بیماریش به حال خود وامی نهد و آن را که خود آرام ‏گرفته با دوا و درمان به جنب و جوش نمی اندازد. ‏

 

دیگر اینکه تمام هم و غم او تنها برطرف نمودن همان علت و سبب نباشد، بلکه زدودن آن به ‏نحوی که از ایجاد علتی دشوار و پیچیده تر از آن مطمئن گردد. چنانچه برطرف نمودن آن این ‏احتمال را می آورد که دردی بدتر از مشکل پیشین را به بار بیاورد، باید آن را به حال خود ‏گذاشته و تنها باید آن درد را تسکین دهد. ‏

 

به علت بیماری بنگرد که آیا قابل علاج هست یا خیر؟ اگر علاج آن ممکن نبود حرفه و احترام ‏خود را محفوظ داشته و به طمع معالجه ای که بیهوده است نیافتد، ولی اگر امکان معالجه ‏داشت، ببیند آیا می توان آن را کاملاً از میان برداشت یا خیر؟ اگر دانست که نمی توان آن را ‏کاملاً برطرف نمود، ببیند که آیا ممکن است آن را کاسته و محدود نمود یا خیر؟ اگر کاستن از ‏آن امکان نداشت و دانست که نهایتاً می توان بیماری را درجای خود نگاه داشته و از پیشروی ‏آن جلوگیری کرد به علاج آن بپردازد.‏

 

ملاک کار یک پزشک آن است که معالجه و تدبیر خود را بر شش پایه استوار سازد: حفظ ‏سلامتی موجود،  بازگرداندن سلامتی از دست رفته درحدامکان، ازمیان بردن یا کاستن از ‏بیماری درحدامکان، و برگزیدن بدی کم تر برای رفع بدی و ناراحتی بزرگ تر، و تقویت ‏مصلحت کوچک تر برای رسیدن یه مصلحت و حل بزرگ تر. معالجه و پزشکی بر محور ‏همین شش اصل می گردد. ‏

 

تا جاییکه اطلاع داریم یک قاعده و قانون ثابت و مشخصی برای کیفیت برخورد با اجنه وجود ‏ندارد؛ زیرا جنیان از لحاظ عقل و تشخیص و تکلیف فرق چندانی با آدمیان ندارند، آن ها ‏هرکدام خصوصیات متفاوتی دارند: بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مذکر و مؤنث، کسانی با ‏قلب نرم و دل رحم و افراد سختگیر و مستبد، قوی و ضعیف، مسلمان گناهکار و کافر و ملحد، ‏افرادی که خود را آشکار کرده و کسانی که خود را مخفی نگه می دارند، کسانی که حضور ‏یافته و سخن می گوید و گفتگو و مجادله می نماید و آن هایی که هیچ گفتگو و مجادله ای را ‏نمی پذیرد و البته کسانی هم هستند که اصلاً حرف نمی زنند، برای برخی این امکان هست که ‏بطور کامل حاضر و قابل رؤیت گردند با بدنی قابل لمس که می بوید و ستیز می کند و ‏مسافرت کرده و می خورد و می نوشدو غیره... و در میانشان کسانی هستند که بواسطه ی سحر ‏و جادو ارتباط و اتصال برقرار می کنند و برخی بواسطه ی عشق، در بعضی از آن ها افسون ‏ها و دمیدن اثر می کند ولی در برخی تاثیر واضحی در ابتدا ایجاد نمی شود، برخی از گیاهان و ‏بخورها متأثر شده و برخی چندان از آن تأثیر نمی پذیرند.‏

‏ ‏

شیخ الاسلام ابن تیمیه عقیده دارد که احوال آنان( یعنی جنیان) شبیه به حال و وضع انسان ها ‏است اما انسان ها موجوداتی عاقل تر، راستگوتر، عادل تر، و با وفای به عهد بیش تری هستند ‏و در عوض اجنه نادان تر، دروغگوتر، ظالم تر و پیمان شکن ترند. در "کتاب النبوات" می ‏گوید ما شیاطین را در اندرون بسیاری انسان ها زدیم و بیرون راندیم و آن شیاطین باردیگر به ‏سوی آن افراد بازنگشتند، برخی از آن ها با ذکر و قرآن خارج می شوند و عده ای با وعظ و ‏راهنمایی و ترساندن، برخی نیز مانند آدمیان جز با مجازات بیرون نمی آیند.‏

 

با توجه به اینکه نمی توان اجنه را دید، کشف شخصیت جن صارع کمی دشوار است، برای فرد ‏راقی (دمنده، درمانگر) شخصیت وی معلوم شود به چند جلسه برای ملاحظه ی دقیق حرکات و ‏عبارات جن مذکور نیاز هست. ولی زمانیکه شخصیت آن جن برای فرد راقی آشکار گردید، از ‏طریق شناسایی  نقاط  ضعف او، برخورد با وی آسان تر خواهد بود.‏

 

در برخورد با شیاطین ستیزه جو فرد راقی پیش از اقدام به جدال با شیطان پناه جسته به کالبد ‏بیمار باید حالات روحی، جسمی، دینی، خانوادگی و اجتماعی فرد بیمار و حدود تاب و تحمل ‏وی در برابر مشکلات و سختی قرائت و معالجه با گیاهان و استمرار آن را شناسایی نماید. ‏

 

چنانچه امکان شکست دادن جن ستیزه گر و بیرون راندن ذلیلانه اش فراهم نگشت ولی اگر ‏بتوان با نرمی و خدعه و قدم به قدم پیش رفتن با وی به بهترین شیوه با وی رفتار کرد تا از ‏بئدن بیمار خارج گردد این کار از مجازات و عقوبت نمودن وی بهتر است، و عقوبت و کار او ‏را به خداوند واگذار نمود که خداوند سبحانه و تعالی می فرماید:‏}‏ ولا تحسبن الله غافلا عما ‏یعمل الظالمون إنما یؤخرهم لیوم تشخص فیه الأبصار{‏ (ابراهیم:42) یعنی: « و خدا را از آنچه ‏ستمکاران می‏کنند غافل مپندار جز این نیست که [کیفر] آنان را برای روزی به تاخیر می‏اندازد ‏که چشمها در آن خیره می‏شود.» ‏

شاعر می گوید: ‏

وقارب إذا لم تکن لک حیلة***وصمم إذا أیقنت أنک عاقره ‏

معنی شعر: ‏

‏«نزدیکی جوی اگر حربه ای نیافتی *** استوار باش چون که دانستی طردش توانی»‏

 

اما آنچه راقیان(دورکنندگان ارواح پلید)‏‎ ‎امروزه انجام داده و با نشان دادن چنگ و دندان و با ‏سرسختی و به مبارزه طلبیدن شیاطین در هر حالی که باشد و بدون درنظر گرفتن عواقب وخیم ‏این کارها بر روی برخی از بیماران عمل می کنند، شیوه ای غلط به شمار آمده و باید مراقب ‏این مسائل باشند. چرا که شیاطین نیز دارای عقل و درک و احساس هستند و از انسان ها ‏سرسخت و سرکش تر هستند. آن ها ممکن است در برابر این عملکردهای تلافی جویانه واکنش ‏هایی را از خود بروز دهند که زندگی بیمار را با خطر مواجه نماید، هر درد و شکنجه ای به ‏غیر از مرگ بهتر است. من فرد راقی را سفارش می کنم که در برخورد با شیاطین ستیزه گر ‏‏(متفلت) عمل دمیدن(رقی) خود را با آیات و اذکاری پایان دهد که جن آنکه صرع شده احساس ‏کند که تو او را به مبارزه نطلبیده و تهدیدش نمی کنی، و همچنین ناتوانی و ترس خود را بر ‏وی آشکار مکن. یکی از دانایان می گوید: در دل هایتان احساس جرأت و دلیری کنید که مایه ی ‏پیروزی شما است و دشمنی و کینه ها را بسیار یاد کنید که اراده ها را برمی انگیزاند‎ ‎

 

در برخی حالات که شیاطین‎ ‎ستیزه گر حاضر می شوند، به فرد راقی سفارش می شود که با ‏بیمار ارتباط نگرفته و حال و وضعش را پس از دمیدن و رقی نمودن دنبال نکند، خصوصا اگر ‏فاصله ی بین تشکیل جلسات زیاد باشد، تا آنکه شیطان به تلافی راقی و از غیظ او بر بیمار ‏چیره نگردد.‏

 

همچنین فرد معالج بهتر است با هرکدام از حالات مس (درد و رنج از جانب شیطان) برحسب ‏حال بیمار و نوع جن و علت آمیختگی (تلبس)، رفتار کند. چرا که جدال و دشمنی و تلافی ‏جویی در ارتباط با جن صارع(جنون آور) با آیات عذاب یا گیاهان و آهن ربا و دیگر روش های ‏شکنجه بیمار را در معرض خطرات بزرگی قرار می دهد. در این حالت شیطان در هلاک ‏ساختن یا نابودی بیمار تردیدی به خود راه نخواهد داد.‏

 

احتمال دارد بیمار با برخی از آسیب های زیر مورد آزار قرار گیرد: ‏

‏-   شب بیداری و عدم توانایی فرد به خوابیدن به مدت روزهای متوالی. ‏

‏-   چیره شدن بر وی در خواب بواسطه ی خواب های ناراحت کننده. ‏

‏-   سردرد شدید. ‏

‏-   وسوسه ی شدیدی که به سرعت به سردرد و تنگی سینه و اندوه و افسردگی می انجامد. ‏

‏-   تسلط بر وی با دردهای عذاب آور و تنگی نفس. ‏

‏-   وسوسه ی خودکشی یا فراهم کردن موجبات مرگش. ‏

‏-   ممانعت از غذا خوردن بیمار( باعث بی اشتهایی در وی می گردد ) ‏

‏-   بیمار را وامی دارد تا خود را در برابر محرم و نامحرم لخت نماید.‏

‏-   منع کردن بیمار از رفتن به سر کار یا مدرسه و جلوگیری از انجام کارهای روزانه اش. ‏

‏-   مواحه نمودن بیمار با حوادث و وضعیت های گناه آلود و مشکل زا. ‏

‏-   منصرف ساختن بیمار از رقی(معالجه و بیرون کردن جن).‏

 

این بدان معنا نیست که آن ها را دوست داشته و به سوی آن ها متمایل شده و در هرکاری از آن ‏ها اطاعت نماید، بلکه باید با آنان با توجه به موقعیت و شرایط موجود برخورد نماید. فرد معالج ‏‏(راقی) بایستی که با شیاطین مابین تندی و نرمی رفتار کند. ابوالحسن ماوردی در کتابش "أدب ‏الدنیا والدین" بیان می کند: نباید در معاشرت و کنار آمدن با دشمنان به سوی آنان میل نموده و ‏به آنان تکیه و اعتماد کرد، بلکه باید از آنان برحذر بود و از مکر و فریبش دوری نمود، چرا ‏که وقتی دشمنی و عداوت در سرشت و خلق و خوی افراد استحکام یابد به سرشت و طبیعتی ‏همیشگی و زوال نیافتنی و کوهی استوار تبدیل می گردد و بواسطه ی همنشینی از بروز آن ‏جلوگیری شده و آسیب های ناشی از آن (دشمنی) دفع می گردد. مانند آتش که با آب از سوختن ‏بوسیله آن جلوگیری شده و از آن (همراه آتش) در پختن استفاده می شود. چون سوزانندگی ‏طبیعی آن از میان نمی رود و جوهره اش تغییر ناپذیر است.‏

 

به قول شاعر : ‏

إذا عجزت عن العدو فــداره  ***  وامْزحْ لــــه إن المِزَاحَ وِفاقُ ‏

فالنارُ بالماء الذی هو ضدها *** تُعْطِی النضاج وطبعها الإحراقُ ‏

معنی شعر: ‏

‏«چون در برابر دشمن ناتوان شدی با او مدارا کن ** با او از در مزاح درآ که مزاح آشتی است

‏ که آب با همان آتشی که دشمن اوست ** پخت را کامل می کند و سرشت آن همچنان سوزاندن ‏است.»‏

 

پیامبر صلی الله علیه‎ ‎و سلم می فرماید: (الْحَرْبُ خَدْعَةٌ) یعنی: « جنگ، فریب است.»  [رواه ‏الشیخان]، و خداوند سبحان چنین می فرماید:‏}‏ لاّ یَتّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَآءَ مِن دُونِ ‏الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاّ أَن تَتّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذّرْکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَیَ اللّهِ ‏الْمَصِیرُ{‏ [آل عمران:28] یعنی: « مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند و ‏هر که چنین کند در هیچ چیز [او را] از [دوستی] خدا [بهره‏ای] نیست مگر اینکه از آنان به ‏نوعی تقیه کند و خداوند شما را از [عقوبت] خود می‏ترساند و بازگشت [همه] به سوی ‏خداست.»‏

 

‏ ابن کثیر در تفسیر خود درباره ی این آیه چنین می نویسد: خداوند تبارک و تعالی بندگانش را از ‏آن که با کافران دوستی کرده و آنان را به جای مسلمانان دوستان نزدیک خود قرار دهند نهی ‏فرموده و سپس از انجام آن برحذر داشته و چنین می فرماید: ‏}‏ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی ‏شَیْء ‏{‏ یعنی: « و هر که چنین کند در هیچ چیز [او را] از [دوستی] خدا [بهره‏ای] نیست.» ‏یعنی آنکه مرتکب این نهی خداوند شود از خداوند مبرا است، خداوند متعال می فرماید: ‏}یَأَیّهَا ‏الّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتّخِذُواْ عَدُوّی وَعَدُوّکُمْ أَوْلِیَآءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدّةِ وَقَدْ کَفَرُواْ بِمَا جَآءَکُمْ مّنَ الْحَقّ ‏یُخْرِجُونَ الرّسُولَ وَإِیّاکُمْ أَن تُؤْمِنُواْ بِاللّهِ رَبّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِی سَبِیلِی وَابْتِغَآءَ مَرْضَاتِی ‏تُسِرّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدّةِ وَأَنَاْ أَعْلَمُ بِمَآ أَخْفَیْتُمْ وَمَآ أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلّ سَوَآءَ السّبِیلِ{‏ یعنی: ‏‏« ای کسانی که ایمان آورده‏اید چون زنان با ایمان مهاجر نزد شما آیند آنان را بیازمایید خدا به ‏ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را باایمان تشخیص دادید دیگر ایشان را به سوی کافران ‏بازنگردانید نه آن زنان بر ایشان حلالند و نه آن [مردان] بر این زنان حلال و هر چه خرج [این ‏زنان] کرده‏اند به [شوهران] آنها بدهید و بر شما گناهی نیست که در صورتی که مهرشان را به ‏آنان بدهید با ایشان ازدواج کنید و به پیوندهای قبلی کافران متمسک نشوید [و پایبند نباشید] و ‏آنچه را شما [برای زنان مرتد و فراری خود که به کفار پناهنده شده‏اند] خرج کرده‏اید [از ‏کافران] مطالبه کنید و آنها هم باید آنچه را خرج کرده‏اند [از شما] مطالبه کنند این حکم خداست ‏‏[که] میان شما داوری می‏کند و خدا دانای حکیم است.»‏

 

همچنین خداوندمتعال می فرماید: ‏}یَا أَیّهَا الّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَآءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ‏أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ للّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَاناً مّبِیناً{‏ (النساء:144) یعنی: « ای کسانی که ایمان آورده‏اید ‏به جای مؤمنان کافران را به دوستی خود مگیرید آیا می‏خواهید علیه خود حجتی روشن برای ‏خدا قرار دهید.»‏

 

باز می فرماید:‏}‏ یَأَیّهَا الّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنّصَارَیَ أَوْلِیَآءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ وَمَن ‏یَتَوَلّهُمْ مّنکُمْ فَإِنّهُ مِنْهُمْ إِنّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ ‏{‏ (المائدة:51) یعنی: « ای کسانی که ایمان ‏آورده‏اید یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و ‏هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه ‏نمی‏نماید.» خداوند سبحانه و تعالی پس از بیان دوستی مؤمنان مهاجران و انصار و اعراب ‏چنین می فرماید: ‏}وَالّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأرْضِ وَفَسَادٌ ‏کَبِیرٌ{‏ (الانفال:73) یعنی: « و کسانی که کفر ورزیدند یاران یکدیگرند اگر این [دستور] را به ‏کار نبندید در زمین فتنه و فسادی بزرگ پدید خواهد آمد.» باز می فرماید:‏}‏ إِلاّ أَن تَتّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً ‏{‏ (آل عمران:28) یعنی: «مگر با نوعی حذر کردن آنکه شر ایشان را دفع کنید.» یعنی آنکه ‏در بعضی شهرها و زمان ها از شر آن ها بیم داشته باشد باید در ظاهر با آنان تقیه نماید و نه در ‏باطن و نیتش. چنانچه امام بخاری از ابوالدرداء روایت می کند که می گوید: (إِنَّا لَنَکْشِرُ فِی ‏وُجُوهِ أَقْوَامٍ وَإِنَّ قُلُوبَنَا لَتَلْعَنُهُمْ.) یعنی: «ما در برخورد با برخی اقوام تبسم می کنیم و حال آنکه ‏قلب هایمان آنان را لعنت می کنند.» ‏

 

سفیان ثوری می گوید که ابن عباس گفته است: (لیس التَّقِیَّة بالعمل إنما التَّقِیَّة باللسان.) یعنی: ‏‏«تقیه با عمل نبوده بلکه با زبان است.» همچنین عوفی از ابن عباس نقل کرده که تقیه بصورت ‏زبانی است و نیز ابوالعالیه و ابوالشعثاء و ضحاک و ربیع بن انس چنین گفته اند و در تأیید گفته ‏ی ایشان آیه ی زیر را ذکر می کنیم، که خداوند متعال می فرماید: ‏}‏ مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ ‏إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ ‏عَظِیمٌ{‏ (النحل:106) یعنی: « هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد [عذابی ‏سخت‏خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده و[لی] قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که ‏سینه‏اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود.» و امام ‏بخاری بیان داشته که: حسن می گوید تقیه تا روز قیامت هست. خداوند متعال می ‏فرماید:‏}وَیُحَذّرْکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ ‏{‏ (آل عمران:28)یعنی: « و خداوند شما را از [عقوبت] خود ‏می‏ترساند.» به این معنی که خداوند شما را از عقوبت و قدرت و عذاب خود درصورت مخالفت ‏با او و دوستی با دشمنان او و دشمنان اولیای او برحذر می دارد. آنگاه می فرماید: ‏}‏ وَإِلَیَ اللّهِ ‏الْمَصِیرُ{‏ یعنی: « و بازگشت [همه] به سوی خداست.» یعنی بازگشت و رجوع برای آنکه هر ‏فردی جزای اعمال خود را ببیند به سوی اوست. ‏

 

آزار و سوزاندن اجنه  

فرد معالجه گر(راقی) گاهی مجبور است به منظور شکنجه یا سوزاندن به معالجه و رقی بیمار ‏بپردازد. چنانچه تجربه نشان می دهد دسته ای از جنیان برخی اوقات دست از آزار و اذیت فرد ‏جن زده برنمی دارند مگر پس از معالجه و رقی دراز مدت و به هدف سوزاندنش. اجنه با وجود ‏تفاوت های گونه ها، درجات و مذاهبی که دارند، خداوند بهتر می داند، به انسان ها ملحق می ‏شوند، لیکن در خلال پیگیری موقعیت های بسیار معلوم شده که بیشتر شیاطینی که به آدمیان ‏ملحق می شوند، اجنه ی یهودی و مشرکان هستند، خداوند سبحان می فرماید:‏}‏ لَتَجِدَنّ أَشَدّ النّاسِ ‏عَدَاوَةً لّلّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالّذِینَ أَشْرَکُواْ ‏{‏[ المائدة:82] یعنی: « مسلما یهودیان و کسانی را که ‏شرک ورزیده‏اند دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.» ‏

شیطان ملحق به انسان بوسیله ی موارد زیر بسیار تحت آزار و اذیت قرار می گیرد: ‏

 

‏1- هنگام دعا بر وی.‏

‏2- قرائت آیاتی که مضمون آن ها بیانگر علت دخول آن ها در جسد آدمی هستند. (مانند: سحر، ‏حسد، عشق و ظلم) ‏

‏3- قرائت آیاتی که مضمون آن ها حاکی تاثیر عمل او در فرد گرفتار باشد. چنانچه اثر آن جن ‏جدا کردن باشد، آیات هم آوردن و الفت خوانده شود و اگر اثر او تنگی باشد آیات انشراح و ‏فراخی خوانده شود و ... ‏

‏4- قرائت آیاتی که بیانگر خلقت او باشد ( پرنده، سگ یا مار) رجوع کنید به بخش "تذکرة ‏الإخوان" (یادآوری دوستان). ‏

‏5- قرائت آیاتی که شیاطین، ظالمان و مجرمان را مورد خطاب قرار داده و بیانگر آنچه خداوند ‏برای آنان از عذاب دوزخ و غل و زنجیرهای آن و سلاسل و زقوم آماده ساخته است، باشد. ‏

‏6- موقع دمیدن (رقیه) با آبی که بر آن دمیده شده(رقیه شده) بر او بپاشند و شیطان بوسیله ی آب ‏در هنگام "رقیه" دمیدن آزار می بینند، حتی اگر بر آب چیزی خوانده نشود، بویژه اگر آب سرد ‏باشد، تاثیر اینکار در هنگام دمیدن(رقیه) به این دلیل حضور کلی یا جزئی وی شدیدتر است.‏

‏7- اغلب جنیان با دعای مشخص آزار می بینند، چنانچه سحری در کار باشد و در دعا نوع ‏سحر و مکان سحر و شهری که ساحر در آن است مشخص شود، جن مذکور متاثر می گردد و ‏اگر آمیزش(تلبس) وی به واسطه ی حسد باشد و علت حسد در دعا بیان شود جن مذکور متاثر ‏می شود.‏

‏8- قرائت آیاتی که دین و اعتقادات وی را به او یادآوری می نماید.‏

‏ ‏

می توان دین و معتقدات جن ملحق گشته را از طریق واقعیات و خواب ها و رقیه مشخص کرد. ‏کسی که جن مسلمان به وی ملحق شده معمولاً می گوید که خیلی وقت ها قبل از نماز صبح ‏بیدار می شود، بسیاری اوقات صدای اذان را می شنود، یا می گوید که خیلی وقت ها خواب می ‏بیند که دارد قرآن می خواند یا از شنیدن صدای آواز خواندن نالان شده و یا با حضور نزد کسی ‏که جن کافر به او پیوسته احساس تنگی و فشار می نماید و ...‏

 

کسی که جن مسیحی یا یهودی یا کافر به او ملحق گشته در خود تنفر از انجام عبادت ها را ‏احساس کرده و در خواب کلیساها را دیده و صدای ناقوس به گوشش می خورد و صلیب و ‏کشیش ها را می بیند، یا آنکه مردانی را می بیند که کلاه شاپو بر سر نهاده و مو و ناخن های ‏درازی دارند و معلوم می شود که یهودی می باشند. اغلب کسانی که دارای جن کافر و ملحد ‏هستند در دام شک و شبهه هایی در عقیده و وسوسه هایی در جریان نماز خود می افتند و از ‏شنیدن آیاتی که کفار یهودی یا مسیحی را خطاب قرار می دهد مشوش و ناراحت می شوند. در ‏سنن  ابوداود از ابنِ عباس نقل شده که می گوید: {جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النّبیّ صلی الله علیه‎ ‎وسلم فقَالَ: ‏یَا رَسُولَ الله إِنّ أَحَدَنَا یَجِدُ فی نَفْسِهِ  یُعَرّضُ بالشّیْءِ  لأنْ یَکُونَ حُمَمَةَ أَحَبّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یَتَکَلّمَ بِهِ. ‏فقَال: الله أَکْبَرُ الله أَکْبَرُ الله أَکْبَرُ الْحَمْدُ لله الّذِی رَدّ کَیْدَهُ إِلی الْوَسْوَسةِ. قالَ ابنُ قُدَامَةَ: رَدّ أَمْرَهُ ‏مکَانَ رَدّ کَیْدَهُ.} یعنی: «مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه‎ ‎و سلم آمد و عرض کرد: یا رسول ‏الله، کسی از ما در درون خود با چیزهایی مواجه می شود که اگر خاکستر شود بهتر از آن است ‏که آن را بازگو نماید. آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: الله أَکْبَرُ الله أَکْبَرُ الله أَکْبَرُ.. سپاس ‏خدایی راست که مکرش را به وسوسه اش بازگردانید. ابن قدامه می گوید: به جای رد مکر و ‏حیله اش، کار و امر وی را پاسخ گفت.»‏

 

سوزاندن جن مسلمان: قبل از سوزاندن جن مسلمان باید برای وی بیان نماید که پیوستن وی به ‏یک انسان ظلم است و حلال و حرام را برای وی شرح داده و آیات ظلم و نفاق را بر او بخواند ‏و عقوبت شدیدی را که خداوند برای آنان مهیا ساخته است. سپس به او حدود سه روز مهلت ‏بدهد تا شاید از خدا ترسیده و خارج گردد. ولی چنانچه از خارج شدن سرباز زد او را به ‏سوزاندن  تهدید نموده و آیات سوزاندن را بر وی بخواند تا شکنجه شود ولی قرائت را طول ‏ندهد تا باعث مرگ وی نگشته و تنها او را ضعیف نماید، پس از قرائت علاجگر او را بترساند ‏که به زودی از خداوند یاری جسته و به کمک وی اگر بیرون نیاید او را تا مردن خواهد ‏سوزانید. سپس حدود سه روز دیگر به او مهلت داده و پیش فرد گرفتار بازگردد و شروع به ‏قرائت نماید و اگر دید جن مسلمان همچنان در جسد بیمار مانده است از خداوند یاری جسته و ‏قرائت طولانی خویش به نیت سوزاندن را آغاز نماید ( حدود سه ساعت متوالی )، و رقیه ‏‏(دمیدن) طولانی خود را در چند روز پیاپی تکرار کند تا آنکه خداوند او را خارج ساخته یا ‏هلاک گرداند.‏

 

‏ اجنه ی مسلمان از آیات عذاب و آیات اسلام و آیات یکتایی خداوند مانند آیت الکرسی و آیاتی ‏که بیان شده اند اذیت می شود: ‏}‏ وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاّ إِلَهَ إِلاّ هُوَ الرّحْمَنُ الرّحِیمُ ‏{‏ یعنی: « و ‏معبود شما معبود یگانه‏ای است که جز او هیچ معبودی نیست [و اوست] بخشایشگر مهربان.» ‏یا این آیات از سوره ی مبارکه ی آل عمران :‏}‏ شَهِدَ اللّهُ أَنّهُ لاَ إِلَهَ إِلاّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ ‏قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏{‏ یعنی: « خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهی ‏می‏دهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهی می‏دهند که] جز ‏او که توانا و حکیم است هیچ معبودی نیست»، و بسیار از سوره ی الرحمن، سوره ی الجن، ‏اول سوره ی طه. همچنین از این آیه به شکنجه می افتند: ‏}‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ ‏عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ ‏مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ ‏فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمْ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ ‏مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا{‏ [الفتح:29] یعنی: «محمد [ص] پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر ‏کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود می‏بینی فضل و خشنودی ‏خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است این صفت ایشان ‏است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشته‏ای است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد ‏تا ستبر شود و بر ساقه‏های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهی] آنان [خدا] ‏کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند ‏آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده‏است.» و از آیاتی که اسماء خداوند و صفات او را بیان می ‏دارند به شدت آزار می بینند. ‏

 

از نشانه های حضور جن مسلمان آن است که دستش را برآورده و با انگشت سبابه و با گرد ‏کردن دست یا بستن انگشت ها به جز انگشت سبابه اش به آسمان اشاره می کند، گویی دارد ‏تشهد می خواند و یا لفظ "لا إله الا الله" را بر زبان می راند.‏

 

سوزاندن جن یهودی: قبل از سوزاندن جن یهودی او را به دین اسلام دعوت می کنیم تا حجت را ‏بر او تمام کرده باشیم. اگر بر کفر خود پافشاری نمود از او می خواهیم که از کالبد فرد گرفتار ‏خارج شود. چنانچه نپذیرفت آیات عذاب و سوزاندن برایش به عنوان رقیه و یکبار قرائت شود ‏و حدود سه روز به وی مهلت داده شود. فرد گرفتار در این مدت سوره های بقره، مائده، طه، ‏یس، صافات و جن را هر روز یا خود قرائت نماید و یا گوش فرادهد. پس از آن باز برای فرد ‏گرفتار قرائت شود و اگر جن مذکور همچنان در کالبد فرد بود دوباره او را به آئین اسلام فرامی ‏خوانیم و درصورت اصرار بر کفر خویش به او فرمان می دهیم که از کالبد فرد گرفتار خارج ‏شود. چنانچه از انجام این کار خودداری نماید قرائت طولانی به نیت سوزاندن بر وی آغاز شود ‏و درصورت بیرون نرفتن همچنان این کار تکرار شود تا او را به هلاکت می رساند. فرد معالج ‏باید همراه آیات عذاب و سوزاند به خواندن آیاتی که در آن ها قوم یهود مورد خطاب واقع می ‏شوند بپردازد. مانند فرمایش باری تعالی که: ‏

}‏ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلاَ نَصْرَانِیّاً وَلَکِن کَانَ حَنِیفاً مّسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ{‏ [آل عمران: ‏‏67] یعنی: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه حق گرایی فرمانبردار بود و از مشرکان ‏نبود.»‏

}‏ وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ ‏الّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّیَ یُؤْفَکُونَ{‏[التوبة:30] یعنی: «و یهود گفتند عز یر پسر ‏خداست و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنی است [باطل] که به زبان می‏آورند و به ‏گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] ‏بازگردانده می‏شوند.»‏

 

}‏ وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَآءُ ‏وَلَیَزِیدَنّ کثیراً مّنْهُم مّآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رّبّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَآءَ إِلَیَ یَوْمِ ‏الْقِیَامَةِ کُلّمَآ أَوْقَدُواْ نَاراً لّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبّ الْمُفْسِدِینَ ‏{‏ ‏‏[المائدة:64] معنی آیه: «و یهود گفتند دست‏خدا بسته است دستهای خودشان بسته باد و به [سزای ‏‏] آنچه گفتند از رحمت‏خدا دور شوند بلکه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد می‏بخشد ‏و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان ‏خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم هر بار که آتشی برای پیکار ‏برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمین برای فساد می‏کوشند و خدا مفسدان را دوست ‏نمی‏دارد.»‏

}‏ لَتَجِدَنّ أَشَدّ النّاسِ عَدَاوَةً لّلّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنّ أَقْرَبَهُمْ مّوَدّةً لّلّذِینَ آمَنُواْ الّذِینَ ‏قَالُوَاْ إِنّا نَصَارَیَ ذَلِکَ بِأَنّ مِنْهُمْ قِسّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأَنّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ{‏ [المائدة:82] یعنی: «مسلما ‏یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده‏اند دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت و قطعا ‏کسانی را که گفتند ما نصرانی هستیم نزدیکترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت زیرا ‏برخی از آنان دانشمندان و رهبانانی‏اند که تکبر نمی‏ورزند.» و دیگر آیات مشابه.‏

 

سوزاندن جن مسیحی: جن مسیحی به همان سبک و شیوه ی پیشین سوزانده می شود، با اختلاف ‏در قرائت سوره ها و آیات. فرد گرفتار در این حالت سوره های بقره، آل عمران، مائده، مریم و ‏صافات را هر روز بخواند و یا گوش فرادهد. فرد معالجه گر نیز باید قرائت آیات عذاب و آیاتی ‏که در آن ها مسیحیان مورد خطاب قرار گرفته اند و آیات الوهیت و یکتا بودن پروردگار مانند ‏آیت الکرسی را تکرار نماید و آیاتی مانند:‏}‏ وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاّ إِلَهَ إِلاّ هُوَ الرّحْمَنُ الرّحِیمُ ‏{‏ ‏یعنی: « و معبود شما معبود یگانه‏ای است که جز او هیچ معبودی نیست [و اوست] بخشایشگر ‏مهربان.» و این آیه شریفه:‏}یَصَاحِبَیِ السّجْنِ أَأَرْبَابٌ مّتّفَرّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهّارُ{‏ ‏‏(یوسف:39) یعنی: « ای دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یگانه مقتدر.» ‏همچنین آیاتی که مسیحیان را تکفیر می کند، مانند فرموده ی باری تعالی که: ‏}‏ لَقَدْ کَفَرَ الّذِینَ ‏قَالُوَاْ إِنّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَابَنِیَ إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبّی وَرَبّکُمْ إِنّهُ مَن ‏یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنّةَ وَمَأْوَاهُ النّارُ وَمَا لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ{‏ معنی آیه: « کسانی که ‏گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است مسلما کافر شده‏اند بگو اگر [خدا] اراده کند که مسیح پسر ‏مریم و مادرش و هر که را که در زمین است جملگی به هلاکت رساند چه کسی در مقابل خدا ‏اختیاری دارد فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد ‏می‏آفریند و خدا بر هر چیزی تواناست.» مانند این  آیات به شدت جن مسیحی را مورد تاثیر و ‏آزار قرار می دهد.‏

‏ ‏

از نشانه های حضور جن مسیحی آن است که انگشت بین میانه و کوچک، و انگشت میانه اش ‏را بسته و با انگشت کوچک و ابهام و شستش را نشان می دهد و انگار می گوید: خدا ‏پروردگار، خدای پسر و روح القدس، (خداوند پاک و منزه است از آنچه می گوید و بسیار ‏بلندمرتبه تر از آن است.)، یا دست هایش را به خود می چسباند و با گذاشتن ساعد دست راست ‏و چپ به صورت متقاطع شکل صلیب را نمایش می دهد. ‏

 

چنانچه سبب الحاق جن به انسان سحر باشد با وی آن گونه که در قسمت سحر بیان شد رفتار ‏شده و در مورد حسد نیز پیشتر توضیح داده شد. اما اگر این پیوستگی به هر دلیلی به جز سحر ‏و حسد باشد جن مذکور را بین خروج یا سوختن مختار می کنیم. چگونگی سوزاندن جن با ‏تکرار قرائت رقیه و به نیت سوزاندن به دفعات می باشد و با تأکید بر قرائت آیات عذاب. ‏همچنین ممانعت وی از خوردن و تحت فشار قرار دادن او با بکارگیری معالجات مباح و ‏مشروع. ‏

بهتر است که بیمار از بردن نام خدا در هنگام غذا خوردن و گفتن "بسم الله أوله وآخره" ‏درصورت فراموش نمودن آن، پایبندی به اذکار صبح و شب غافل نشود تا آنکه بین شیاطین در ‏خارج و بین جنی که در کالبد وی قرار گرفته است فاصله ایجاد گردد.چنانچه در احادیث آمده ‏است: { عن أُمَیَّةَ بْنِ مَخْشِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه‎ ‎وسلم جَالِسًا وَرَجُلٌ یَأْکُلُ فَلَمْ یُسَمِّ حَتَّی ‏لَمْ یَبْقَ مِنْ طَعَامِهِ إِلا لُقْمَةٌ فَلَمَّا رَفَعَهَا إِلَی فِیهِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ فَضَحِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه‎ ‎وسلم ثُمَّ قَالَ مَا زَالَ الشَّیْطَانُ یَأْکُلُ مَعَهُ فَلَمَّا ذَکَرَ اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اسْتَقَاءَ مَا فِی بَطْنِهِ .} یعنی: « ‏از امیه بن مخشی صحابی رضی الله عنه روایت شده که گفت:

رسول الله صلی الله علیه و سلم نشسته بود و مردی نان می خورد و بسم الله نگفت، تا اینکه از ‏طعامش جز یک لقمه نماند و چون آن را به دهن خود بلند کرد، گفت: "بسم اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ" ‏پیامبر صلی الله علیه و سلم خندیده و فرمود: شیطان پی در پی با او می خورد و چون بسم الله ‏گفت، او آنچه را خورده بود، از دهانش بیرون انداخت.» [رواه أبوداود] ‏

 

‏- گاهی جنی که حاضر می شود دشنام داده، بدزبانی کرده، فریاد کشیده و تهدید می نماید و می ‏ترساند، در این حالت خود را عصبانی نکرده و سخنان بد را با وی رد و بدل مکن و ترسی هم ‏از او نداشته باش و این آیه را بر وی بخوان: { إِنّمَا ذَلِکُمُ الشّیْطَانُ یُخَوّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ ‏وَخَافُونِ إِن کُنتُمْ مّؤْمِنِینَ } (آل عمران:175) یعنی: «در واقع این شیطان است که دوستانش را ‏می‏ترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید.» آنگاه به اذن خداوند ساکت خواهد ‏گردید.‏

 

تخالُهُم للحلم صُما عن الخـنا      وخُرسـاً عن الفَحْشاء عند التَهاتُرِ

کأن بهم وَصْماً یخافون عـارهُ    ولـیس بـهم إلا اتقاءُ المَعایــر

           معنی شعر: ‏

‏«با خاموش گشتنت از ناسزاگویی تنشان را از گوشت تهی کنی** و با گنگی از هرچه فحش ‏است در منازعه ها

‏ گویی عیبی است در آنان که از ننگ آوردنش ترسند** و ندارند چاره ای بجز فرافکندن زشتی ‏ها»‏

 

‏- گاهی جنی حاضر می شود که قادر به تکلم نیست چرا که او زبانش توسط ساحری بسته شده ‏است. در این حالت آیات سحر را بر یک فنجان آب خوانده و چه بهتر که در آن هفت برگ سدر ‏سبز کوبیده بریزی و آن را به جن مذکور بنوشانی و این روش را همراه با قرائت خویش تکرار ‏نمایی تا خداوند سحرش را باطل نموده و بتواند سخن بگوید. ‏

‏- دسته ای از اجنه در حین قرائت رقیه شکیبایی می کنند ولی به محض آنکه فرد راقی (معالجه ‏گر) دستش را بر سر فرد گرفتار می نهد یا بر وی می دمد، می افتد و از پا درمی آید. ‏

‏- اجنه حاضر شده و برخی کارها را انجام می دهند که ناشی از به ستوه آمدن او است و نشانه ‏ی آغاز تسلیم شدن یا هلاکت وی است. بعضی از این رفتارها رقص مرگ خوانده می شوند. در ‏این حالت می کوشد تا رقیه و علاج را به هر شیوه ای که باشد قطع کند، از جمله ی این شیوه ‏ها: ‏

‏1)      فریاد آزار دهنده. ‏

‏2)      گریه و اشک تمساح ریختن. ‏

‏3)      مشاجره و مجادله با فرد راقی یا با یک جن دیگر و یا با همراهان بیمار. ‏

‏4)      قرائت همراه با فرد راقی با صدای بلند. ‏

‏5)      آواز خواندن و رقص. ‏

‏6)      صحبت کردن با افراد، انسان یا اجنه، پیرامونش. ‏

‏7)      پاره کردن لباس بیمار و دورانداختن حجاب زن. ‏

‏8)      مناقشه و جدال با فرد راقی، جدال و مناقشه های طولانی و بی نتیجه.‏

‏ ‏

‏- وقتی که جن تحت فشار قرارمی گیرد، حاضر شده و با فرد راقی صحبت نموده و از او سئوال ‏پرسیده و خبرهای زیادی به او می دهد. منظور او از این کار آن است که کمی استراحت نموده ‏و فرد راقی حواسش از قرائت پرت شده به چیز دیگری مشغول شود. پس تا پایان علاج(رقیه) ‏با آن خبیث سخن نگویید. ‏

‏- بعضی از انواع اجنه فرد راقی را تحریک می کنند تا او را بزند و هدف وی آن است که ‏ضربات او بر بیمار وارد آیند و بیمار از فرد راقی بدش بیاید. خیلی وقت ها اجنه ها به این ‏نیرنگ خود اعتراف کرده اند. ‏

‏- بعضی اوقات که قرآن را بر آنکس که می پندارد مسلمان است می خوانی به شما می گوید ‏من مسلمان هستم و به خدا قسم شنیدن قرآن را دوست دارم و هرچه قدر می خواهی بیشتر ‏بخوان. حتی ممکن است او هم با شما به خواندن قرآن بپردازد، شما همچنان به قرائت قرآن ‏ادامه دهید و آیه های عذاب و ظلم و تجاوز و سوره ی الرحمن و الجن را انتخاب کنید و حتماً ‏بزودی در او تاثیر خواهد کرد چون او ظالم و تجاوزکار است.‏

 

‏- گاهی هم بر کسی که دچار مس (جنون) شده قرائت می کنی و جن مذکور حاضر شده و فریاد ‏می کشد و خود را بر زمین می زند و از التماست می کند که علاج(رقیه) را ادامه نداده و او را ‏شکنجه ندهی ولی پس از چند حرکت سریع آرام شده و گویی اصلاً بر او قرائت نمی کنی و ‏حتی با نگاهی مبارزه طلبانه به شما می نگرد. گاهی بر فرد دچار مس(جنون) به مدت چند هفته ‏قرائت می کنید تا جن مذکور ضعیف و نابود می شود ولی ناگهان می بینید که او در برابرتان ‏ایستادگی کرده و شما را به مبارزه می طلبد و دیگر مثل سابق تاثیری در وی نمی کند. این ‏حالت بعضی افراد راقی را شگفت زده می کند ولی حقیقت امر آن است که در آن کالبد بیش تر ‏از یک شیطان وجود دارد و آن ها به نوبت حاضر می شوند تا بقیه یتوانند قدری استراحت کنند. ‏معمولاً اولین جنی که حاضر می شود ضعیف ترین آن ها است و تا می رسد به مرحله ی از ‏نفس افتادن و هلاکت و بی رمق شدن و در همان وقت جن قوی تر حاضر می شود.‏

 

- ‏ جن اظهار توبه و حق پرستی و همکاری با فرد راقی نموده و او را نصیحت نموده و او را ‏از بعضی معلومات صحیح بهره مند می سازد و هدف وی آن است که معالجه گر را به تدریج ‏به سوی فتنه یا بدعت یا هر چیزی که منکر و حرام باشد بکشاند. خداوند متعال می فرماید: ‏‎ ‎وَمِنَ النّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ‎ ‎الدّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَیَ مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدّ‎ ‎الْخِصَاموَإِذَا تَوَلّیَ ‏سَعَیَ فِی الأرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ‎ ‎الْحَرْثَ وَالنّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبّ الفَسَادَ‏ (البقرة:204) یعنی: «و ‏از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجب وامی‏دارد و خدا را بر ‏آنچه در دل دارد گواه می‏گیرد و حال آنکه او سخت‏ترین دشمنان است.»  بنابراین از یک اجنه ‏کمک نگرفته و نه او را تصدیق کن و نه تکذیبش نما و فرمایش خداوند متعال را به یاد داشته ‏باش که در قرآن کریم چنین فرموده است: { وَأَنّهُ کَانَ رِجَالٌ مّنَ‎ ‎الإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مّنَ الْجِنّ ‏فَزَادوهُمْ رَهَقا ،  و خداوند متعال می فرماید: {‏‎ ‎أَلَیْسَ اللّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوّفُونَکَ‎ ‎بِالّذِینَ‎ ‎مِن دُونِهِ ‏وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ  ‏} (الزمر:36) یعنی: «آیا خدا کفایت‏کننده بنده‏اش نیست و ‏‏[کافران] تو را از آنها که غیر اویند می‏ترسانند و هر که را خدا گمراه گرداند برایش راهبری ‏نیست.‏

از جمله حیله های شیطان و و فریبکاری هایش فریاد و دشنام و بدزبانی است تا نیت فرد راقی ‏را به سوی انتقام شخصی تغییر دهند.‏

 

شکی در این نیست که اجنه می میرند، چون آن ها شامل این فرمایش خداوند متعال می گردند ‏که: {کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ} (الرحمن:26) یعنی: «هر چه بر [زمین] است فانی‏شونده است.» و در ‏صحیح‎ ‎بخاری‎ ‎‏ در حدیثی که از ابن عباس‎ ‎روایت ظده که پیامبر صلی الله علیه و سلم می ‏فرمود:   {أعوذ بعزتک الذی لا إله إلا أنت الذی لا یموت، والجن‎ ‎والإنس یموتون.‏} یعنی: « ‏پروردگارا! به عزت ات که هیچ  معبودی بجز تو وجود ندارد، پناه می برم. همان ذاتی که ‏هرگز نمی‏میرد ولی جن و انسانها می‏میرند.»‏

 

اما در مورد سن و سال آن ها و مدت زمان عمری که می کنند و آیا هزاران سال یا ده ها هزار ‏سال عمر می کنند، این جزو مسائل غیبی بوده و نمی توان سخن راست و صحیحی را جز با ‏دلیلی از کتاب و سنت بیان نمود و از چیزی در آن مورد پیروی نمی کنیم.‏

آیا آنان شامل این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و سلم می شوند که می فرماید: (( أعمار ‏أمتی ما بین الستین والسبعین‎ ‎‏)) یعنی: «عمر اشخاص در امت من میان شصت تا هفتاد می ‏باشد.»‏ "......؟

ج 5 : اجنه مانند آدمیان می میرند؛ به دلیل این فرمایش باری تعالی که: [ کُل‎ ‎نفسٍ ذائِقةُ الموتِ ‏‏] (آل عمران:185) یعنی: « هر جانداری چشنده [طعم] مرگ است.»"2"  اما معین نمودن ‏میزان عمر آن ها، ظاهراً حدیث مذکور آنان را نیز دربرمی گیرد چون انان نیز از جمله ی ‏امت در عمومیت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و سلم

می باشند.‏

 

اجنه در همین زمینی که ما در آن به سر می بریم زندگی می کنند. جایی بر روی زمین نیست ‏مگر انکه اجنه در آن با ما شریک هستند. خداوند سبحان بر ما رحمت آورده که آن ها را نمی ‏بینیم. گاهی آن ها را به اشکالی غیر از شکل اصلیشان می بینیم ولی مشاهده ی آنان به صورت ‏اصلی و حقیقی شان از ویژگی های پیامبران علیهم الصلاة‎ ‎والسلام است. خداوند بین آنان و ‏آسیب رسانیدن به انسان ها مانع قرار داده است. گاهی بعضی از آن ها خود را به بعضی از ‏افراد بشر می مالند و با این مالش خود باعث ایجاد شر می شوند  و از تماس جن با انسان ممکن ‏است انسان دچار صرع شده و یا شر و بدی دیگری برایش رخ دهد. لیکن خداوند متعال رحم ‏کرده و بسیار کم پیش می 

آید که از اجنه آسیبی به بشر برسد و این مقدار اندک برای آن است که انسان ها وجود آنان را ‏حس کنند ئ بدانند که درپس این جهان دیدنی آنان جهانی دیگر هست که نادیدنی است و خداوند ‏سبحانه و تعالی انسان ها را از شر آنان حفظ فرموده است با آنکه هردو با هم و یکجا زندگی می ‏کنند.‏

خداوند متعال در کتاب بزرگوار خویش ما را آگاه ساخته که در میان اجنه “الصالحون ‏والطالحون” یعنی درستکاران و بدکرداران هستند. قدرت به شکل های مختلف درآوردن خویش ‏توسط اجنه ثابت شده است و این شکل گیری بر اساس احادیث نبوی ثابت گردیده است. بنابراین ‏از کشتن برخی از مارها نهی شده است. رسول الله علیه و سلم می فرماید: “اقتلوا ذات الطفیتین ‏والأبتر، وإیاکم‎ ‎والحیة البیضاء فإنها من الجن”.‏ یعنی: «بکشید مارهایی که بر پشت دو خط ‏‏(سفید)دارند و مارهای کوتاه دم را، ولی پرهیز کنید از مار سفید که آن از اجنه است.»‏

خداوند سبحانه وتعالی بر ما منت نهاده که به ما زوج هایی را از جنس خود ما عطا فرموده ‏است تا با آن ها انس و آرامش ما کامل گردد و در قرآن کریم می فماید: “ومن آیاته أن خلق لکم ‏من أنفسکم‎ ‎أزواجا لتسکنوا إلیها وجعل بینکم مودة ورحمة إن فی ذلک لآیات لقوم‎ ‎یتفکرون”.‏ ‏‏(الروم:21) یعنی: « و از نشانه‏های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا ‏بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد آری در این [نعمت] برای مردمی که ‏می‏اندیشند قطعا نشانه‏هایی است.»‏

در فرموده اش که: “من أنفسکم” اشاره ای به این وجود دارد که اشتراک در نوع جنس از اسباب ‏و لوازم ازدواج و آرام گرفتن و الفت و محبت می باشد.‏

براساس آنچه ذکر شد، به دلیل اختلاف سرشت و طبیعت و ...، امکان وقوع ازدواج میان انسان ‏و اجنه وجود ندارد.‏

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com