::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید     ::ISLAMPP.COM::     @ توجه توجه @ به سؤالات تکراری پاسخ داده نخواهد شد، پس لطفا قبل از ارسال سوال، در سایت جستجو کنید@

 اخبار جديد

صفحه أصلى

فتاواى متن

فتاواى صوتى

فتاواى تصويرى

گروهبندى فتاوى

كتابخانه فتاوى

جديدترين فتاوى

دانلود کتاب

اصول و تعبير خواب

فرستادن سؤال

جستجو در سايت

پيشنهادات و انتقادات

ارتباط با ما

درباره ما

آمار سايت

7312781 تعداد بازديد سايت

29705 تعداد كل فتاوى

9091 تعداد فتاواى متن

11381 تعداد فتاواى صوتى

9233 تعداد فتاواى تصويرى

170146315 تعداد كل فتاواى خوانده وشنيده شده

120240 تعداد كل فتاواى ارسال شده

مقاله هاي
<
  ابوهریره رضی الله عنه راوی خستگی ناپذیر
 

نويسنده:سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت

تعداد بازديد 41675

فرستادن به دوست 

  چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-07-10

 

ابوهريره رضی الله عنه  راوی خستگی ناپذير

 

بنا بر ديدگاه اسلام ودين، خداوند متعال از بدو آفرينش انسان همواره اين موجود را مورد لطف بی کران وعنايت خويش قرا داده است.علاوه بر الطاف ظاهری ومادی در راستای استمرار حيات وادامه زندگی، نيازهای معنوی ودرونی وی را جهت انتخاب راه درست وفراگرفتن شيوه صحيح زندگی وجهت گيری مناسب نيز ناديده نگرفته است وبلکه خداوند متعال بنا بر حکمت لا يزال خويش از بنی نوع انسان افرادی را تحت عنوان انبيا ورسولان در فواصل مختلف تاريخ جهت تحقق بخشيدن به اين مهم ماموريت داده و برنامه های رهايی بخش خود را جهت نجات انسانيت از تاريکيها وخرافات، فساد وتزوير، ظلم واستبداد، بدبختی وفلاکت، بی بندباری وبی نظمی نازل فرموده است.

 

نقش ياران انبيا در حفظ رسالت آنها:

تاريخ صحيح وسيرت انبيای گذشته شاهد است که اطرافيان انبيا وياران از خود گذشته آنان در موفقيت نبی مزبور وميزان اثر گذاری پيام وی در دنيا نقش بسزايی داشته اند.

ياران صديق آنها چه دردوران حيات انبيا و چه بعد از وفاتشان حق امانت و مسئوليت را اداء کردند و خداوند متعال و ظيفه ابلاغ دعوت وحفظ فرامين دين رابعد از نبي زمان به عهده مخاطبين اول و ياران شيفتۀ آن پيامبر گذاشته است. آنچه قابل ملاحظه هر پژوهشگر واقع بين و با انصاف درعرصه و تحليل تاريخ اديان، به خصوص دين اسلام است، اهميت نخستين حلقۀ مخاطبان دين می باشد که قدرت استحکام، اصالت، صحت و بی آلايشی آن، اثرات عميق و انکار ناپذيری در اصل دين دارد. و ناگزير به همان ميزان ضعف و سستی، ناپايداری و تزوير، جعل و ساختگی، شک و ترديد، اثرات نامطلوب و منفی عميقی دراصل واساس دين دارد.

يقيناً به همين دليل است که دشمنان اسلام بخصوص بعضی ازخاورشناسان مغرض، بادرک اين مطلب که چشمه را بايد ازمنبع و منشاء آن خشکاند و گل آلود نمود، نوک تهاجمات و حملات مذبوحانۀ خويش را متوجه منابع اسلام گردانيدند و به اين منظور بارها درموضوع تدوين احاديث رسول خدا ايجاد شک و ترديد نمودند و بارها حاملين احاديث نبوی رامورد سؤال و اتهام قراردادند و چه بسا بااستناد به روايات غير معتبر تاريخی و سوء استفاده از نظريات مسلمانان فريب خورده و ناآگاه، نظريات خويش را توجيه نمودند.

ترديدی وجود ندارد که اگر چنانچه حاملين نخست يک دين از صلاحيت لازم برخودار نباشند و تظاهربه آن دين نموده باشند و به قصد تخريب و نابودی دين حلقه آن را به گردن آو يخته باشند، بديهی است که آن دين شایستگی بقا ورهبری وارشاد بشر را ازدست می دهد، زيرا آيينی که حاملينش افراد مغرض، بی کفايت، دروغگو و ناصالح وپرچمدارانش غاصب، ظالم، عياش و تن پرور باشند و با چنين اسنادی به بشريت عرضه شود، چگونه می تواند از اعتبار لازم و صحت کامل برخودار باشد؟ و چگونه می تواند انسانيت را ملزم به اطاعات از خويش گرداند؟ عيناً چنين حرکتی درتحريف مسيحيت توسط «بولس شائول» انجام گرفت. وی که يک فرد يهودی و دشمن سرسخت مسيحیان بود بعد از اينکه از مبارزه عليه مسيحيت خسته گرديد و ازاستقامت پيروان مسيح به ستوه آمد نقشه ای راطرح نمود که در تخريب مسيحيت و رسيدن شائول به اهداف مورد نظرش بی نظير بود، او با اعلان اينکه به دين مسيحيت گرويده است و مسيح بروی نمايان گشته و دعوت به سوی مسيحيت را به وی سپرده است به عنوان يکی از داعيان دين مسيح درآمد و ديری نپاييد که مسئله الوهيت حضرت مسيح و «أقانيم سه گانه» و صدها خرافه و شرک ديگر را با نسبت دادن به حضرت مسيح دراين دين درآورد.

بدین ترتيب بولس شائول توانست به اهداف خويش برسد وبرای هميشه مسيحيان را دچار شرک و تباهی گرداند و مانع ازآن شد که مسيحيان درپرتو تعليمات صحيح حضرت مسيح که بارها به بعثت نبی آخر الزمان يعنی رسول خدا(حضرت محمد صلی الله عليه و سلم) بشارت داده بود به دين اسلام درآيند، و برای هميشه باپيروی از تحريفات شائول از دين و اقعی يعنی اسلام محروم گردند.

 هر چند درباب تحريف مسيحيت و عدم حفاظت آن از دستبرد تحريف گران و فراهم شدن امکان تصرف درآن دين، اين نکته قابل توجه است که حفاظت آيين مزبور از جانب خداوند متعال تضمين نشده بود وضمن اينکه دورۀ عملی و کارايی آن محدود بود، از جانب خداوند متعال اعلام جاودانگيش نيز صورت نگرفته بودو بايد با مبعث رسول خدا صلی الله عليه و سلم به پايان می رسيد و مسيحيان با استناد به انجيل بايد منتظر رسول خدا صلی الله عليه و سلم می بودند و بابعثتش به وی ايمان می آوردند. که مع الأسف تحريفات بولس شائول و امثالش اثرات جبران ناپذيری را در اين مرحله از تاريخ يعنی انتقال مسيحيان به سوی اسلام درپيکرۀ مسيحيت به جای گذاشت و اين نکته راکه حاملين مغرض مع توانند ضربات سختی رابرپيکرۀ دين مورد نظر وارد نمايند، به اثبات رساند.

امادرباب اسلام قضيه متفاوت است علاوه بر عصمت رسول خدا صلی الله عليه و سلم که سايرانبيا نيز معصوم هستند، خداوند متعال حفاظت و صيانت اين دين راخود تضمين نموده است و فرموده است: «إنّا نحن نزلنا الذکر و إنّا له لحافظون» که علت حفاظت دين نيز برمی گردد به جاودان بودن و هميشگی بودن آن، و لزوماً دينی ازجاودانگی برخوردارست که از دستبرد مغرضان محفوظ باشد.

بايد به خاطر داشته باشيم که خداوند متعال در راستای حفاظت دين ازحاملان نخستين اين دين تقدير نموده و درموارد متعددی از کلام پاکش صلاحيت و کفايت آنان راتأييد کرده و سايرامت را بر پيروی از آنان و الگو قرار دادن آنان تشويق می نمايد. و اين همان نکته ای است که تمايز اين دين را از ساير اديان روشن می گرداند و اين بدان معنی است که خداوند متعال جهت حفاظت آخرين پيامش، نخستين حلقه اتصال اين دين باپيامبر و مخاطبين او لين آن رانيز از بين ساير امت برگزيده است، و آنهارا که برگزيده و بهترين انسانها هستند، سند اين دين قرار داده است. چنانکه درسوره فتح می خوانيم: «محمد رسول الله و الذين معه أشداء علی الکفار رحماء بينهم تراهم رکعاً سجداً يبتغون فضلا من الله و رضو اناً»؛ محمد صلی الله عليه و سلم رسول خداست و کسانی که بااويند برکافران سخت گير و نسبت به يکديگر مهربان و دلسوزند. آنان را درحال رکوع و سجده می بينی. آنان همواره فضل خدای را می جويند و خشنودی او را می طلبند.

بنابراين ما براين باورهستيم و اذعان داريم که حاملين نخست دين يعنی کسانی که به پيامبر ايمان آوردند و با ايمان از دنيا رفتند و به تعبيری مصداق تعريف صحابی هستند: «إنّ الصحابی من لقی النبی مؤمناً و مات علی الاسلام»؛ صحابی کسی است که با پيامبر ملاقات نموده و به وی ايمان آورده است و با ايمان از دنيا رفته است. هرچند معصوم نيستند، اما از عدالت لازم و صلاحيت مطلوب جهت رساندن دين و ابلاغ احکام شريعت برخوردار می باشند.

باملاحظه مقدمۀ فوق به اصل موضوع که بيان شرح حال صحابی جليل القدر، حافظ و راوی خستگی ناپذير حديث، حضرت ابو هريره رضی الله عنه است می پردازيم.

نام و کنيۀ ابو هريره رضی الله عنه:

هر چند درمورد نام حضرت ابو هريره رضی الله عنه و نام پدرش اختلاف زيادی و جود دارد، اما علامه ابن حجر رحمه الله می فرمايد: «مرجعها من جهة صحة النقل ثلاثة: عمير و عبد الله و عبدالرحمن، الأولان محتملان فی الجاهلية و الاسلام و عبد الرحمن فی الاسلام خاصة»(1)؛ نهايت تمام نظريات (درمورد اسم ابو هريره رضی الله عنه) باتو جه به صحت نقل به سه مورد ختم می شود: عمير، عبد الله و عبد الرحمن، دو اسم اولی احتمال وثبوتشان هم در اسلام و هم در جاهليت می باشد اما عبد الرحمن صرفاً دراسلام پابت است.

مشهور آنست که نام ايشان درجاهليت «عبد شمس» بوده است و بعد از اسلام آوردن، رسول خدا صلی الله عليه و سلم نامش را تغيير داد و «عبد الرحمن» گذاشت. درمورد کنيه اش «علامه ابن عبد البر» می فر مايد: قد روينا عنه انه قال: «کنت أحمل هرة فی کمی، فرآنی رسول الله صلی الله عليه و سلم فقال لی: ما هذه؟ قلت: هرة قال: يااباهريرة!» (2) ابو هريره می گويد: گربه ای راباخود همراه داشتم، رسول خدا صلی الله عليه و سلم مرا ديد و گفت: اين چيست؟ گفتم: گربه ای است فرمود: يا ابا هريرة.

برخی با توجه به عدم آگاهی از حقيقت و واقعيت، وجود اختلافات پيرامون اسم ابو هريره رضی الله عنه را نوعی طعن و سبب عدم شهرت ايشان درجمع صحابه دانسته اند که اين نوع استدلال جزاينکه ناشی از بغض وعدم انصاف است، اعتباری ديگر ندارد. زيرا روشن است که ارزش يک انسان منوط به اعمال و کردار وی است نه به اساس و القاب، در حاليکه نه تنها ابوهريرة رضي الله عنه بلکه تعداد زيادی از صحابه چنين وضعيتی دارند ودر مورد اسامی شان نظريات متفاوتی وجود دارد وهيچگاه وجود اين اختلافات سبب طعن وکاسته شدن از مقام ومنزلتشان نمی گردد.

علامه مصطفی سباعی رحمه الله در اين مورد می نويسد: علت اختلاف در مورد اسم ابوهريره آن است که وی از زمانی که اسلام آورد به غير از(ابوهريره) با نامی ديگر شهرت نيافت واز آنجايی که ايشان از قبايل قريش نبود، کسی ار صحابه از نام اصليش اطلاع نداشت. امروز نيز بسياری از مسلمانان به علت شهرت حضرت ابوبکر با کنيه اش، از اسم اصلی ايشان که ((عبد الله)) بوده اطلاعی ندارد. ابوهريره نيز از آنجايی که از قبيلۀ«دوس» بود واز مکه ومدينه فاصله داشت چه اشکالی دارد اگر اسم اصليش در ميان صحابه معروف نباشد؟ (3) ادامه دارد.....

 

نوشته: عبد الحکيم عثمانی

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع مورد استفاده :

(1) الاصابة فی تمييز الصحابه 4/204، دار احياء التراث العربی، چاپ اول 1328 هجری قمری.

(2) الاصابة 4/206، وفی هامشه الاستعاب.

(3) السنة ومکانتها فی التشريع الاسلامی، ص: 321، المکتب الاسلامی، چاپ چهارم 1405هجری قمری.