::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید     ::ISLAMPP.COM::     @ توجه توجه @ به سؤالات تکراری پاسخ داده نخواهد شد، پس لطفا قبل از ارسال سوال، در سایت جستجو کنید@

 اخبار جديد

صفحه أصلى

فتاواى متن

فتاواى صوتى

فتاواى تصويرى

گروهبندى فتاوى

كتابخانه فتاوى

جديدترين فتاوى

دانلود کتاب

اصول و تعبير خواب

فرستادن سؤال

جستجو در سايت

پيشنهادات و انتقادات

ارتباط با ما

درباره ما

آمار سايت

7312881 تعداد بازديد سايت

29705 تعداد كل فتاوى

9091 تعداد فتاواى متن

11381 تعداد فتاواى صوتى

9233 تعداد فتاواى تصويرى

170147198 تعداد كل فتاواى خوانده وشنيده شده

120242 تعداد كل فتاواى ارسال شده

مقاله هاي
<
  زندگینامه شیخ محمد بن عبدالوهاب
 

نويسنده:سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت

تعداد بازديد 41696

فرستادن به دوست 

  چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-07-10

 

‏زندگينامه شيخ محمد بن عبدالوهاب

 

طبيعى است كه دشمنان اسلام براى ضربه زدن به اسلام از طرق مختلف استفاده ميكنند، من ‏جمله طعن و ضربه زدن به شخصيتهاى اسلامى، كه در حقيقت اين سياست همان سياست كفار ‏قريش است، كه پيامبر صلى الله عليه و سلم را قبل از بعثت امين ميدانستند، ولى بعد از بعثت ‏او را ساحر و كذاب و شاعر و دروغگو و غيره ناميدند تا به شخصيتش ضربه بزنند و مردم از ‏وى روى بگردانند.‏

 

مثال ديگر، ضربه زدن به شخصيت عايشه صديقه و ابوهريره رضي الله عنهما است كه ‏مدعيان تشيع شخصيتش آنها را زير سؤا ل ميبرند، زيرا آنها بيشترين روايات پيامبر صلى الله ‏عليه و سلم را نقل كرده اند، و طبيعتا اگر شخصيتشان منكر شوند، تمام روايات آنها نيز ‏خودبخود باطل خواهد شد.‏

 

ولى خوشبختانه هميشه خداوند متعال اشخاصى را براى دفاع از بزرگان اسلام قرار ميدهد و با ‏دلايل قاطع و براهين روشن از آنها دفاع ميكنند.‏

 

و شيخ محمد بن عبدالوهاب كه مجدد عقيده و توحيد و مجدد قرن دوازدهم هجرى بود، او نيز از ‏جمله كسانى است كه به شخصيتش ضربه وارد شده و ميشود تا مردم را از او دور كنند، و در ‏واقع هدف اين دشمنان راندن مردم از عقيده صحيح توحيد و يكتاپرستى است، زيرا شيخ محمد ‏بن عبدالوهاب عقيده توحيد را در جزيرة العرب و ساير بلدان كه مملوء از شرك و قبرپرستى ‏بود، تجديد كرد.‏

 

و شيخ محمد بن عبدالوهاب رحمة الله عليه هيچ دخالتى در سقوط خلافت عثمانى نداشته، از ‏آنجاييكه شروع حركت محمد بن عبدالوهاب در سالهاى 1811 ميلادى بود، و در سال 1206هـ ‏ق وفات کرد، در حاليكه سقوط خلافت عثمانى سال 1922 ميلادى بود، يعنى تقريبا 110 سال ‏پس از شروع حركت شيخ، و 16 سال پس از وفات وى.‏

 

و حركت شيخ محمد بن عبدالوهاب حركت دينى بود براى تجديد عقيده مردم، كه مملوء از شرك ‏و خرافات شده بود، و شروع حركتش در نجد بود كه زير سيطره عثمانيها نبود كه دشمنان وى ‏ميگويند حركتش تمرد بود، ولى از آنجاييكه در دولت عثمانى شرك و بدعت و خرافات زيادى ‏رايج شده بود، لذا اتباع اين دولت به مبارزه با اين حركت مجدد عقيده برخواستند، و به همكارى ‏با انگليس سعى كردند اين حركت را متوقف سازند، همچنانكه حتى امروزه نيز انگليس با كمك ‏از دستنشانده هاى خود مانند رژيم فعلى ايران، سعى در سركوبى اين حركت ميكنند.‏

 

و از جمله مواردي که نمايانگر ضديت انگليس عليه حركت وهابيت مي باشد آن است که آن ها ‏کاپيتان فورستر سادلير را براي عرض تبريک به ابراهيم پاشا از جهت پيروزي که عليه وهابي ‏ها به دست آورده بود فرستادند، هنگام جنگ ابراهيم پاشا با "درعيه"، و نيز براي آنکه بر ‏ميزان تمايل وي براي همکاري با تحرکات بريتانيا جهت فرونشاندن اعمال آن هايي که راهزن ‏مي ناميدند در خليج فارس تاکيد نمايد. ‏

 

اصولاً نامه ي مذکور به صراحت از تمايل به ايجاد توافق و هماهنگي بين حكومة بريتانيا و ‏ابراهيم پاشا براي برچيدن کامل نفوذ وهابي ها بحث شده است.‏

 

شيخ محمد بن منظور نعماني نيز مي گويد: ‏

انگلستان از وضعيت ناسازگار در هند عليه شيخ محمد بن عبدالوهاب بهره برداري نموده و ‏هرکس که با آنان درافتاده و برسر راهشان قرار گرفته و اهدافشان را به خطر اندازد را به ‏وهابيت متهم کرده و خود آنان را وهابي مي خواندند همچنين انگليس علماي ديوبند - ‏هندوستان را نيز به خاطر ايستادگي راسخشان آن ها و براي تحت فشار نهادن و ايجاد اختناق ‏در آن جا وهابي مي ناميد (" دعايات مكثفة ضد الشيخ محمد عبد الوهاب " ص 105 106 ‏‏) . ‏

 

و در اينجا، بطور خلاصه زندگينامه شيخ محمد بن عبدالوهاب را ذكر ميكنيم تا يك شخص ‏مسلمان ادعات دروغين عليه وى را با شخصيت حقيقى اين بزرگوار مقايسه كند و سپس عقل و ‏منطق خويش را قاضى و حاكم بگيرد تا منصفانه به حقيقت نائل آيد.‏

 

زندگينامه ي شيخ محمد بن عبدالوهاب ‏‎ ‎و حركت احياگرانه ي وي

نام ها و القاب زيادي از جانب مخالفان به اين دعوت شيخ داده شده است مانند: وهابيت يا ‏توحيدگرا و ديگر القاب.‏

 

اوضاع ديني جهان اسلام به طور کلي و در سرزمين نجد به طور ويژه ‏پيش از ظهور نهضت شيخ محمد بن عبدالوهاب:‏

پيش از ظهور نهضت محمد‎ ‎بن عبدالوهاب در جهان اسلام انواع  و اقسام بدعت ها و اعمال ‏شرك آميز رواج پيدا کرده بود. مردم از بسياري از اصول دين‎ ‎و عقيده ي راستين منحرف شده ‏بودند.‏

در اينجا به برخي از اين کجروي ها اشاره مي کنيم :

در ميدان عقيده :

شرك کم کم سربرآورد و تصورات بسياري بر مردم چيره شد که بارزترين آن ها دعا و طلب ‏حاجت از غير خداوند و پرستش ضريح ها و گنبدها بود و توسل به مشايخ و اشخاص صالح ‏زنده يا مرده. اين بدعت ها وعادات و شيوه هايي که دين اسلام آن را حرام دانسته است، در بين ‏مسلمانان گسترش يافته و طريقت هاي مختلف تصوف به عنوان مرجع اساسي مردمان در ‏مسائل ديني پديدار شده بود.‏

 

شيخ سليمان بن سحمان وضعيت مزبور در سرزمين نجد را اين چنين تعريف مي کند: « مردم ‏از ريسمان دين و توحيد دست کشيده بودند و تمام تلاش و کوشش آنان در استغاثه و به دامان ‏غير خداوند متعال و اولياء و صالحان و بت ها و معبودهاي ساختگي و شياطين درآويخته ‏بودند.» بسياري از مردم باور داشتند که سنگ ها و اشياء بي جان به ايشان نفع مي رساند و از ‏درختان تبرک جسته و در همه ي حالات از آنان اميد قبولي حاجاتشان را داشتند. ‏

‏(حياة الشيخ محمد بن عبدالوهاب وحقيقة‎ ‎دعوته، تأليف استاد دكتر سليمان بن عبدالرحمن حقيل، ‏چاپ نخست، ‏1999‏ م)‏

 

در مصر: ‏

در سرزمين الازهر پرچم عبادات بت پرستانه و ادعاها و خواسته هاي فرعونيه افراشته شده و ‏دولت داعيه داران دراويش برپا گشته بود. (محمد بن عبدالوهاب مصلح مظلوم ومفترى عليه، ‏استاد مسعود ندوي، ترجمه و تعليق‎ ‎عبدالعليم عبدالعظيم بستوي، با تجديد نظر دكتر محمد تقي ‏الدين هلالي، 1420‏‎ ‎هجري قمري)‏

در سرزمين حجاز:‏

دعا وطلب حاجت در جوار قبور جزو امور عادي نزد بسياري از مردم شده بود. چه تعظيم و ‏تقدير و استغاثه و طلب شفاعتي که حول قبر حضرت خديجه رضي الله عنها و ابوطالب که ‏صورت نمي گرفت که تن انسان را به لرزه مي انداخت. در يمن قبوري وجود داشت که مردم ‏عادي بدان تبرک مي جستند همينطور در حديده و حضرموت و يافع و ...در سرزمين شام ‏قبرهايي در شهر دمشق، حلب و دورترين نقاط شام وجود داشت که بدان تبرک مي جستند. در ‏کشور عراق قبر امام ابوحنيفه و معروف كرخي بود و در نجف در مشهد قبر حضرت على ابن ‏ابي طالب رضى الله عنه‎ ‎همين کارها انجام مي گرفت و در بارگاه قبر امام حسين رضي الله عنه ‏در کربلا و کاظمين و ... همه ي اين مقابر مکان هايي بودند که مردم براي طلب کمک و ‏درخواست برآوردن حاجات خويش بدان هجوم مي بردند و انتظار داشتند مشکلاتشان را حل ‏کنند. (تاريخ العرب الحديث والمعاصر، دكتور عبدالرحيم عبدالحمن عبدالرحيم، الطبعة‎ ‎الخامسة ‏‏1990 م)‏

يک نويسنده ي آمريکايي به نام (لوتروب استودارد) وضعيت روزهاي قبل از آشکار شدن ‏دعوت محمد ابن عبدالوهاب را اينگونه به تصوير مي کشد: " در قرن هجدهم جهان اسلام به ‏اوج خواري و زبوني خويش رسيده بود و در فرومايگي و انحطاط به عميق ترين درجات سقوط ‏کرده بود. بر رخسار مردم غبار بيچارگي نشسته و تاريک بر گوشه گوشه ي آن سايه افکنده ‏بود. فساد و تباهي اخلاق و آداب در آن بي داد مي نمود و هرچه از آثار پاکي و صفاي عربي به ‏جا مانده بود برباد رفته و جوامع اسلامي در پيروي از اميال و شهوات خويش غرقه شده و ‏فضيلت و عزت نفس در مردم خاموش گشته بود. جهل و ناداني در همه جا ريشه دوانيده و همه ‏ي حکومت هاي اسلامي به مرز استبداد و هرج و مرج و درندگي رسيده بودند." (دراسات في ‏تاريخ الخليج العربي الحديث والمعاصر، دكتر بدرالدين عباس خصوصي، جزء اول، چاپ دوم ‏‏1984 م) ‏

‎ ‎اما‎ ‎در مورد دين، آن را پرده اي تاريک پوشانيده بود و آن يکتاپرستي که صاحب رسالت آن را ‏به مردم آموخته بود را پرده هاي خرافه و لايه هاي تصوف فراگرفته بود. مساجد پر بود از ‏مدعيان دينداري و افراد جاهل، گروه هاي فقرا و مساكين از جايي به جايي مي رفتند و بر گردن ‏هايشان آويزهاي شانس و اقبال و تعاويذ و تسبيح هايي را آويخته بودند و مردم را به اباطيل و ‏شبهات کشانيده و در حج قصد زيارت مقبره ي اوليا را داشتند. تمناي شفاعت از اشخاص مدفون ‏در قبرستان ها را براي مردمان مي آراستند و بدان فرامي خواندند. فضائل و خير و نيکي هاي ‏قرآن در بين مردم ناياب گشته و شرب خمر و استفاده از افيون همه جا ديده مي شد، اعمال پست ‏و ناپسند و هتک حرمت ها در هرجا رواج يافته و مكه ي مكرمه و مدينه ي منوره نيز همچون ‏ديگر سرزمين هاي مسلمان از اين مصيبت ها در امان نمانده بود. در مجموع مسلمانان اسلام ‏را کنار نهاده و به نامسلماني رسيده بودند و به شدت از آن دور افتاده و در اعماق گمراهي ‏سقوط کرده بودند و چنانچه رسول خدا صلي الله عليه و سلم در آن زمان به زمين بازمي گشت و ‏تمام آن حالات را به نام اسلام مي ديد حتماً خشمگين مي گشت. (مذكرة تاريخ العرب الحديث، ‏دكتر‎ ‎فيصل مسلم)‏

ابن غنام نيز اوضاع سرزمين نجد را قبل از حرکت شيح محمد اينگونه براي ما به تصوير مي ‏کشد: " در شهرهاي نجد وضعيتي بسيار دشوار و ترس وحشتي ماندگار حاکم بود. مردم به قصد ‏زيارت قبر زيد بن خطاب در جبيله مي رفتند و از وي طلب گشايش مشکلات و گره ها و ‏برآوردن حاجاتشان را مي نمودند و چنان مي پنداشتند که در دهکده اي در درعيه قبرها بعضي ‏از صحابه وجود دارد و به پرستش آن روي آورده و در دل هاي مردم از آنان ترس و خوفي ‏بيش از خداوند متعال داشتند و به آن ها پناه برده و گمان مي بردند که آنان در پاسخ دادن به ‏نيازهايشان از خداوند پيشي مي جويند..." ‏

 

همچنين به شعيب مي رفتند و چنان غبار منکرات آنان را فراگرفته بود و به آن روي مي ‏نمودند که کم تر جايي چنان بود و گمان داشتند که قبر ضرار بن ازور در آن جا است. در شهر ‏عفرا درخت نخلي وجود داشت که به (بالفحال) معروف بود و مردان و زنان به زيارت آن رفته ‏و منکراتي را که دين خداوند ناپسند مي داشت نزد آن انجام مي دادند؛ فقرا بدانجا رفته و طلب ‏فراخي روزي مي نمودند و بيماران درخواست شفا مي کردند. دختراني که خواستگار نداشتند با ‏زاري و فروتني به آن متوسل شده و به او مي گفتند: "يا فحل الفحول ارزقني زوجا قبل الحول"‏.‏ ‏يعني: «اي نيک مرد فرزانه مرا شوهري نصيب گردان پيش از آمدن سال تازه.»‏

همچنين درختي بود که درخت گرگ خوانده مي شد و زناني که فرزند پسر مي آوردند بدان ‏توسل جسته و کهنه پارچه هايي را به آن مي بستند تا بلکه فرزندانشان از مرگ و 