::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید     ::ISLAMPP.COM::     @ توجه توجه @ به سؤالات تکراری پاسخ داده نخواهد شد، پس لطفا قبل از ارسال سوال، در سایت جستجو کنید@

 اخبار جديد

صفحه أصلى

فتاواى متن

فتاواى صوتى

فتاواى تصويرى

گروهبندى فتاوى

كتابخانه فتاوى

جديدترين فتاوى

دانلود کتاب

اصول و تعبير خواب

فرستادن سؤال

جستجو در سايت

پيشنهادات و انتقادات

ارتباط با ما

درباره ما

آمار سايت

7312768 تعداد بازديد سايت

29705 تعداد كل فتاوى

9091 تعداد فتاواى متن

11381 تعداد فتاواى صوتى

9233 تعداد فتاواى تصويرى

170146148 تعداد كل فتاواى خوانده وشنيده شده

120240 تعداد كل فتاواى ارسال شده

مقاله هاي
<
  فتاوای مسح بر خُفین و پانسمان
 

نويسنده:سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت

تعداد بازديد 41881

فرستادن به دوست 

  چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-07-11

 

فتاوای مسح بر خُفین و پانسمان

سوال و جوابهای از شیخ علامه محمد بن صالح العثیمین رحمه الله

سوال 1: منظور از خُفین و جوراب چیست؟

الحمد لله رب العالمین ، وأصلی وأسلم علی نبینا محمد، وعلی آله وأصحابه أجمعین .

منظور از خُف؛ آنچه که از جنس پوست و چرم و مانند آنست و بر روی پاها پوشیده می شود (جوراب چرمی یا پوستی)، و منظور از جوراب؛ آنچه که از جنس پارچه یا نخ و مانند آنست و بر روی پا پوشیده می شود، و به شُراب (جوراب ساقه بلند) نیز شناخته می شود.

سوال 2: حکم مسح بر خُف و جوراب چیست و دلیل مشروعیت آن از کتاب و سنت چیست؟

مسح بر آنها سنتی است که از پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد است بنابراین مسح بر خُف و جوراب از درآوردن آنها بقصد شستن پاها افضلتر است. و دلیل آن: حدیث مغیره بن شعبة رضی الله عنه است که پیامبر صلی الله علیه وسلم وضو می گرفت، مغیره گفت: (شبی در راه با پیامبر صلی الله علیه وسلم بودم، از آبی که در ظرف بود بر دستهایش ریختم، صورت و دستهایش همراه با ساعدهایش را شست و سرش را مسح کرد)، سپس خواستم تا خفهایش را در بیاورم فرمود : «دعهما فإنی أدخلتهما طاهرتین» یعنی: آنها را در نیاور چون در حالت طهارت آنها را پوشیدهام (وضو داشتم) سپس بر آنها مسح کرد». بخاری، کتاب الوضوء ( 206) و مسلم، کتاب الطهارة ( 274 ) .

و مشرعیت مسح بر خُفها در قرآن و سنت رسول صلی الله علیه وسلم ثابت است، اما دلیل آن در کتاب خدا این فرموده ی الله تعالی است که: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وجُوهَکُمْ وأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وامْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ »(المائدة: الآیة6) یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به نماز میایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر را مسح نمایید و پاها را تا کعبین (قوزکها) بشویید. حال در این فرموده (وأَرْجُلَکُمْ) دو قرائت در قرائتهای هفتگانه از رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود دارد:

قرائت اول: (وأَرْجُلَکُمْ) با نصب لام که در اینصورت بر (وجُوهَکُمْ) عطف خواهد شد و لذا پاها در این حالت شسته می شوند. (یعنی با این قرائت، حمل بر مکشوف بودن پاها می شود پس باید شسته شوند)

قرائت دوم: (وأَرْجُلَکُمْ) با لام مجرور که در اینصورت بر (بِرُؤُوسِکُمْ) عطف خواهد شد لذا در این حالت پاها مسح خواهند شد.( یعنی با این قرائت، حمل بر پوشیده بودن پاها با خُف یا جوراب می شود پس باید مسح شوند)

و آنچه که بیان می دارد که پاها یا مسح می شوند یا شسته، سنت نبوی است. چنانکه هرگاه پاهای مبارک رسول صلی الله علیه وسلم مکشوف بود آنها را می شست و هرگاه پاهای خود را با خُف پوشیده می ساخت بر روی آنها مسح می نمود.

اما دلیل آن از سنت؛ این امر از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم به تواتر رسیده است، امام احمد رحمه الله می گوید: در قلب من هیچ شکی در مورد جواز مسح وجود ندارد. و چهل حدیث از رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب بزرگوارش رضی الله عنهم در این مورد وارد است، و آنچه که در این مورد از نظم ذکر شده، قول شاعر است که می گوید:

مما تواتر حدیث من کذب ومن بنی لله بیتاً واحتسب

ورؤیــة شفاعة والحوضومسح خفین وهذی بعض

یعنی: آنچه که از سنت به تواتر رسیده اند عبارتند از؛ حدیث (من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار : هر کس از روی عمد به من دروغی را نسبت دهد ، جایگاه او آتش دوزخ خواهد بود) و حدیث(من بنی لله مسجدا من ماله بنی الله له بیتا فی الجنة : کسی که مسجدی از مالش برای خدا بسازد خداوند برای او خانه ای در بهشت آماده می کند) و حدیث روئیت باری تعالی در بهشت و حدیث شفاعت و حدیث حوض و حدیث مسح خفین.

پس اینها دلایلی از کتاب الله و سنت رسولش صلی الله علیه وسلم بر مسح خُف و جوراب بودند.

سوال 3: شروط ثابت و صحیح مسح بر خُفها کدامند و دلیل آن چیست؟

برای مسح بر خُفها چهار شرط لازم است:

شرط اول: بایستی زمانی پوشیده شوند که بدن طهارت داشته باشد، و دلیل آن این فرموده ی پیامبر صلی الله علیه وسلم به مغیرة بن شعبة است: «دعهما فإنی أدخلتهما طاهرتین» یعنی: آنها را در نیاور چون در حالت طهارت آنها را پوشیدهام (وضو داشتم). بخاری، کتاب الوضوء ( 206) و مسلم، کتاب الطهارة ( 274 ) .

شرط دوم: باید خُف ها و جوراب پاک باشند، چنانچه نجس باشند پس در آنصورت مسح بر آنها جایز نیست، و دلیل آن اینست که رسول الله صلی الله علیه وسلم روزی با اصحاب خود نماز می خواندند بعد ایشان در اثناء نماز کفشهایشان را درآوردند، زیرا جبرئیل علیه السلام به وی خبر داده بود که نجاستی بر زیر کفشهایش چسپیده است. (أبو داود ، کتاب الصلاة (650)). و این دلیل است بر اینکه جایز نیست که با چیزی نماز خوانده شود که نجاستی داشته باشد، و از طرفی اگر با آب بر روی نجاست مسح صورت گیرد، فرد مسح کننده به نجاست آلوده می شود و در آن صورت صحیح نیست که او را پاک و طاهر نامید.

شرط سوم: مسح بر روی آنها فقط در وضو صورت گیرد نه در حالت غسل جنابت یا هر امری که باعث غسل واجب گردد، و دلیل آن حدیث صفوان بن عسال رضی الله عنه است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما امر نمود که هرگاه در سفر بودیم تا سه شب و روز خُف هایمان را درنیاوریم مگر در جنابت(در این صورت باید خفهارا در آوریم چون مسح باطل میشود) اما بر اثر مدفوع، ادرار و خواب (که همگی موجب باطل شدن وضو هستند)، درآوردن آنها لازم نیست. ترمذی ، کتاب الطهارة (96) ، و نسائی ، کتاب الطهارة ( 127 ) ، و ابن ماجة کتاب الطهارة ( 478 ).

بنابراین طبق این حدیث، مسح باید در بی وضویی باشد و در هنگام غسل واجب مسح جایز نیست.( بلکه باید خفین را از پا درآورد و سپس غسل انجام داد، بعد دوباره می توان خفها را پوشید و اینبار هنگام بی وضویی بر روی آنها مسح کرد)

شرط چهارم: مسح باید در مدت زمانی صورت گیرد که شرع آنرا مشخص کرده است، که یک شبانه روز برای فرد مقیم و سه شبانه روز برای مسافر است، چنانکه علی ابن ابیطالب رضی الله عنه روایت کرده: «جعل رسول الله صلی الله علیه وسلم ثلاثة أیام ولیالیهن للمسافر و یوما و لیلة للمقیم»«پیامبر صلی الله علیه وسلم (مدت مسح را) سه شبانه روز برای مسافر و یک شبانه روز برای مقیم تعیین کرد». روایت مسلم کتاب الطهارة ( 276 ).

و این مدت از اولین مسح شروع می شود و بعد از بیست و چهار ساعت (برای مقیم) و هفتاد دو ساعت برای مسافربعد از اولین مسح بپایان می رسد. مثلا اگر فرض کنیم شخصی جهت ادای نماز صبح سه شنبه وضو می گیرد و وضوی او تا ادای نماز عشاء باقی بماند، سپس بخوابد (که این خواب باعث ابطال وضویش می شود) و بعد جهت ادای نماز صبح روز چهارشنبه برخیزد و مثلا در ساعت پنج صبح خف پوشیده و بر آن مسح کند، حال اگر ابتدای مدت از ساعت پنج صبح روز چهارشنبه تا ساعت پنج صبح روز پنجشنبه باشد، چنانکه او در روز پنجشنبه و قبل از اتمام ساعت پنج (که هنوز مدت بیست و چهار ساعت تمام نشده) مسح کند او می تواند نماز صبح روز پنج شنبه را با این مسح ادا کند و علاوه بر آن تا زمانیکه طهارتش باقیست هر نماز دیگری بخواند، زیرا بر طبق قول راجح علما وضوی او با پایان مدت (مسح خفین) نقض نمی شود و این بدان خاطر است که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای طهارت مدت زمانی تعیین نکرده بلکه برای مسح مدت گذاشته است، بنابراین اگر مدت (یک شبانه روز برای مقیم) بپایان رسید او فقط نمی تواند که بر خفین مسح کند ولی با این وجود وضویش (چنانکه قبلا باطل نشده باشد) هنوز باقیست زیرا این وضو بنا بر دلیل شرعی ثابت می ماند و هرآنچه که با دلیل شرعی ثابت است جز با دلیل شرعی نقض نخواهد شد و از طرفی هیچ دلیلی وجود ندارد که با پایان یافتن مدت مسح خفین وضو نیز باطل می شود و اصل بر بقا است مگر اینکه زوال آن بیان گردد.

و این موارد شروط لازم جهت مسح بر خفین بودند و البته بعضی از علما شروط دیگری را ذکر کرده اند که برخی از این شروط محل نظر هستند.

سوال 4: صحت اینکه برخی فقها شرط گذاشته اند که خف و جوراب باید تمامی محل فرض (یعنی قسمتی از پا که باید شسته شود) را بپوشانند چیست؟

این شرط صحیح نیست زیرا دلیلی بر آن وجود ندارد، و مادامیکه اسم خف و جوراب باقیست ( و هنوز می توان بدانها خف یا جوراب گفت) مسح بر آنها نیز جایز است، زیرا سنت در مسئله ی مسح خف بر وجه مطلق آمده و چنانکه شارع مسئله ای را بصورت مطلق بیان کرده باشد برای احدی جایز نیست که آنرا مقید نماید مگر اینکه برای ادعای خود نصی از شارع و یا قاعده ای شرعی داشته باشد که آنرا مقید سازد، و بر این اساس جایز است که حتی بر خف سوراخ نیز مسح کرد، همچنین مسح بر خف نازک نیز جایز است زیرا هدف از پوشیدن خف، پوشاندن پوست نیست بلکه هدف از آن ایجاد گرما برای شخص است و نفعی به وی برساند، و من مسح بر خف را جایز می دانم چرا که بیرون آوردن آن موجب سختی است و در آن فرقی بین جوراب ضخیم یا نازک با جوراب سوراخ یا سالم وجود ندارد بلکه مهم آنست که تا زمانیکه اسم خف باقیست (یعنی هنوز می توان بر آن اسم خُف گذاشت) پس مسح بر آن نیز جایز است.

سوال 5: شخصی (بدلیل نیافتن آب ناچارا) تیمم می کند و سپس خفین به پا می کند، آیا برای او جایز است که هرگاه به آب دست یافت باز بر خفین مسح کند؟

اگر او بجای آب با خاک تیمم گرفته باشد، در آنصورت برایش جایز نیست که بر خفین مسح نماید به دلیل این فرموده ی پیامبر صلی الله علیه وسلم : «فإنی أدخلتهما طاهرتین» در حالت طهارت (پاها) آنها را پوشیدهام (وضو داشتم). بخاری ( 206) و مسلم ( 274 ) .

در حالیکه طهارت کردن با تیمم شامل پاها نمی شود بلکه در تیمم فقط صورت و دو کف دست شامل طهارت می شوند و بر این اساس اگر شخصی آب جهت طهارت نداشت یا اینکه مریض بود و توانایی استفاده از آب را جهت وضو گرفتن نداشت، او می تواند خفین بپوشد هرچند که طهارت نداشته باشد و مدت استفاده از آن نیز نامحدود است بلکه تا زمانیست که به آب دست می یابد یا اینکه اگر مریض است تا وقتیکه شفا می یابد ( که در آنصورت برای نماز باید خفین را درآورده و با آب وضو بگیرد) زیرا پاها در تیمم گرفتن طهارت نمی شوند.

سوال 6: آیا نیت واجب است، بدین معنا که هرگاه شخص خواست تا جوراب را بپوشد چنین نیت کند که آنها را مسح خواهد کرد و همچنین نیت داشت که مقیم یا مسافر مسح کند یا اینکه چنین نیتی واجب نیست؟

نیت در اینجا واجب نیست، زیرا حکم عمل (مسح کردن) به مجرد وجود آن (وجود جوراب) ثابت می گردد و لذا نیازی به نیت نیست، همانگونه که اگر کسی لباس پوشید، شرط نیست که او نیت داشته باشد که با آن لباس عورت خویش را در نمازش بپوشاند، بنابراین در پوشیدن خفین نیز شرط نیست که نیت داشته باشد که آنها را مسح خواهد کرد. همچنین برای مدت مجاز آن نیز نیت لازم نیست بلکه هرگاه او مسافر بود می تواند تا سه شبانه روز و هرگاه مقیم بود برای یک شبانه روز آنها را مسح کند حال چه نیت آنرا داشته بود و چه نیت نکرده بود.

سوال 7: مقدار مسافت یا سفری که جایز است در آن سه شبانه روز بر خفین مسح نمود کدام است؟

سفری که جایز است در آن نماز قصر شود همان سفری است که در آن می توان به مدت سه شبانه روز بر خفین مسح کرد، زیرا حدیث صفوان بن عسال که قبلا ذکر کردیم می گوید "هرگاه ما در سفر بودیم"، پس مادامیکه انسان مسافری است که در آن می تواند نماز را قصر کند در آنصورت می تواند سه شبانه روز نیز بر خفین مسح نماید.

توجه :

حدیث صفوان بن عسال رضی الله عنه: پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما امر نمود که هرگاه در سفر بودیم تا سه شب و روز خُف هایمان را درنیاوریم مگر در جنابت(در این صورت باید خفهارا در آوریم چون مسح باطل میشود) اما بر اثر مدفوع، ادرار و خواب (که همگی موجب باطل شدن وضو هستند)، درآوردن آنها لازم نیست. ترمذی ، کتاب الطهارة (96) ، و نسائی ، کتاب الطهارة ( 127 ) ، و ابن ماجة کتاب الطهارة ( 478 ).

سوال 8: هرگاه مسافر به مقصد رسید یا اینکه فرد مقیم که بتازگی مسح نموده به سفر رفت، حال چگونه مدت زمان مجاز برای مسح خفین حساب می شود؟

هرگاه فرد مقیم باشد و او در آن وضعیت از خفین استفاده می کرد سپس قبل از اینکه مدت مجازمسح خف بپایان برسد به سفر رفت، در این حالت بر طبق رای راحج او می تواند تا مدت زمان مجاز مسح خف برای شخص مسافر از خف استفاده کرده و بر آن مسح نماید.

و همچنین اگر فرد مسافر بود و سپس مقیم گشت بر طبق قول راجح او باید مدت مجاز مسح خفین برای مقیم را مراعات کند، البته برخی از اهل علم گفته اند که اگر شخص در حالت مقیم مسح کرد سپس به سفر رفت، او فقط در همان مدت مجاز برای فرد مقیم می تواند بر خفین مسح نماید ولی قول راجح همانست که گفتیم زیرا آن شخص مقیم زمانی اقدام به سفر می کند که هنوز مدت زمان مجاز مسح برای آن شخص باقی مانده بنابراین هرگاه به سفر رفت چون او در این حالت جزو مسافرین خواهد بود لذا مدت زمان جایز برای مسافر که همان سه شبانه روز است به او صدقه داده می شود.

سوال 9: شخصی در ابتدای شروع مسح بر خفین و زمان آغاز آن در شک افتاده حال او چکار کند؟

در این حالت او باید بنا بر یقین نماید، مثلا هرگاه به شک افتاد که آیا در هنگام نماز ظهر ( خفین را پوشید و بر آن ) مسح کرد یا در هنگام نماز عصر، او باید برای زدودن شک از خود ابتدای مسح را از نماز عصر حساب کند، زیرا اصل بر عدم مسح است. و اما دلیل این قاعده یعنی (اصل بر بقای شیء است بدانگونه که در ابتدا بوده است) و اصل نیز در ابتدا عدم مسح است: مردی از رسول علیه الصلاة والسلام در مورد کسی سوال کرد که احساس کرده در هنگام نماز چیزی از وی خارج شده، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:«لا ینصرف حتی یسمع صوتاً أو یجد ریحاً»«تا صدایی نشنود یا بویی را احساس نکند(از نماز) منصرف نشود». بخاری ، کتاب الوضوء ( 137 ) و مسلم ، کتاب الحیض ( 361 ) . (در اینجا فردی که در نماز بوده لزوما باید طهارت داشته باشد، لذا طبق قاعده ی فوق اصل بر طهارت اوست مگر اینکه یقین بیابد که در اثنای نماز وضویش باطل شده، اما کسی که از خف استفاده می کند چون در ابتدای کار از آن استفاده نمی کرد لذا اصل بر عدم پوشش خفین گذاشته می شود پس برای اینکه به یقین برسیم بنا به این قاعده چنین فرض می کنیم که در نماز ظهر خف استفاده نمی شده بلکه در نماز عصر از آن استفاده شده است و بدین ترتیب شک را از خود دور می کنیم، یعنی برای زدودن شک همیشه به اصل رجوع می کنیم و اصل در استفاده از خفین آنست که در ابتدا از خفین استفاده نمی شده، ولی اصل در نماز آنست که در ابتدا فرد طهارت داشته و بعد شروع به نماز خواندن کرده لذا در ابتدا طهارت وجود داشته و اصل در نماز وجود طهارت است - مترجم)

سوال 10: شخصی بعد از اینکه مدت مجاز مسح به اتمام رسید باز بر خفین مسح می کند و سپس نماز می خواند، حکم نماز وی چیست؟

هرگاه کسی بعد از انقضای مدت مسح چه برای مسافر و چه مقیم دوباره بر آن مسح نمود حال هر نمازی که با این طهارت صورت گیرد باطل است، زیرا وضوی (او با این مسح که خارج از مدت مجاز صورت گرفته) باطل است و از آنجائیکه مدت مسح هم به پایان رسیده پس بر او واجب است وضوی جدید و کاملی را بگیرد و پاهایش را بشوید و بنابراین بایستی آن نمازهایی را که با آن حالت ادا نموده اعاده و تکرار نماید.

سوال 11: هرگاه شخصی در حالی که وضو داشته خف یا جوراب را درآورد سپس قبل از اینکه وضویش باطل گردد دوباره آنها را بپوشد، آیا جایز است بر آنها مسح کند؟

هرگاه کسی جورابهایش را درآورد سپس دوباره بپوشد در حالیکه هنوز وضویش باقیست، چنانکه وضوی اولش بوده باشد یعنی هنوز وضوی اولش باطل نشده، در آنصورت ایرادی ندارد که (بعد از اینکه آنها را درآورد) دوباره آنها را بپوشد و بر آن مسح نماید، اما چنانکه آن وضو، وضویی باشد که با مسح بر جوراب گرفته شده باشد (یعنی وضوی اولش باطل شده بعد دوباره وضو گرفته ولی اینبار در این وضو بر خفین مسح نموده) در اینصورت اگر جورابها بیرون آورده شوند دیگر جایز نیست که اگر دوباره پوشیده شدند بر آنها مسح نمود، زیرا پوشیدن دوباره ی آنها زمانی بوده که با آب وضو گرفته نشده (پاها شسته نشده اند) و این طهارت در حقیقت وضوی مسح است (نه وضوی آب)، و این از کلام اهل علم فهمیده می شود. اما اگر کسی بگوید که چنانکه شخصی جورابها را بعد از اینکه درآورد دوباره بپوشد هرچند که در حالت وضوی مسح پوشیده باشد او می تواند تا زمانیکه هنوز مدت مسح باقیست بر آن مسح کند، این گفته قوی است اما ندیده ام که احدی از علما چنین رای داده باشد و چیزی که مرا به جایز بودن آن منع می کند همین مورد است یعنی اطلاع ندارم که احدی از اهل علم چنین گفته باشند، پس اگر چنانکه قول یکی از اهل علم مبنی بر جواز آن وجود داشته باشد پس من نیز آن رای را صواب می دانم، زیرا وضوی مسح خود یک وضوی کامل است بنابراین لازمست گفته شود همانطور که او بر جوراب یا خفین در حالت وضوی آب (که در آن پاها شسته می شوند) مسح می کند، نیز می تواند بر آنها در حالت وضوی مسح (که در آن پاها شسته نمی شوند بلکه فقط بر خفین یا جورابها مسح می شود) مسح کند. ولی من تابحال ندیده ام کسی چنین رای داده باشد.

سوال: بنابراین نباید بگوییم که درآوردن خفین جزو مبطلات مسح است؟

اگر کسی خفین خود را درآورد، وضویش باطل نمی شود ولی مسح آن باطل می گردد، و چنانکه آنها را دوباره پوشید درحالیکه وضویش باطل شده بود، لازمست که خفین درآورد و پاهایش را بشوید، و مهم آنست که بنا به کلام اهل علم بدانیم که او باید خف را هنگام گرفتن وضوی آب که پاها نیز شسته می شوند بپوشد.

سوال 12: شخصی بار اول بر کنادر مسح می کند و بعد در وضوی بعدی آنها را درآورده و اینبار بر جوراب (که در زیر کنادر پوشیده بود) مسح می کند آیا مسح او صحیح است؟ یا بایستی پاهایش را بشوید؟

(شخص اول جوراب پوشیده بعد بر روی آنها کنادر (نوعی پوشیدنی) می پوشد، حال بعد از اینکه بر کنادر مسح کرد آنها را درمی آورد و جورابها ظاهر می شوند- مترجم)

این مسئله مورد اختلاف علماست؛ برخی از اهل علم چنین گفته اند که اگر او بر یکی از خفین بالایی یا زیرین مسح کند در اینصورت حکم فقط بر آن تعلق می گیرد و به دیگری تعلق نمی گیرد. و برخی دیگر از علما گفته اند که مادامیکه هنوز مدت زمان مسح باقی مانده جایز است که به دیگری انتقال یافت و بر آن مسح نمود، بعنوان مثال اگر شخصی بر کنادر مسح کند سپس آنها را درآورد و حال قصد می کند تا وضو بگیرد بنا به قول راجح برای او جایز است که بر جوراب مسح کند، همچنین بنا به قول ارجح اگر بر جوراب مسح کند سپس بر روی آنها جوراب دیگری بپوشد و اینبار بر جوراب بالایی مسح کند باز ایرادی ندارد به شرطیکه هنوز مدت زمان مسح باقی مانده باشد در ضمن شروع مدت زمان مسح را باید از مسح اولی حساب نمود نه مسح دوم.

سوال 13: مردم بسیار می پرسند که کیفیت مسح صحیح چگونه است و محل مسح کجاست؟

کیفیت مسح بدینگونه است که؛ فقط کافیست تا دستان (خیس شده ی ) خود را از انگشتان پا تا ساق خود بکشاند، یعنی آنچه که مسح می شود فقط ظاهر بالایی خف است، پس فقط دستهای خود را از انگشتان پا تا ساق بکشاند، و نیز می تواند که با هر دو دست خود همزمان هر دو پا را مسح نماید یعنی با دست راست بر پای راست و با دست چپ بر روی پای چپ مسح نماید در یک لحظه ی همزمان همانگونه که در یک لحظه دو گوش مسح می شوند، و این از ظاهر سنت نبوی برداشت می شود به دلیل قول مغیرة ابن شعبة که گفت: (پیامبر صلی الله علیه وسلم ) "بر آندو مسح نمود" و نگفت: "مسح را از خف پای راست شروع کرد" بلکه گفت که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آندو (خف) مسح نمود.

پس ظاهر سنت نبوی چنین است، ولی اگر فرض کنیم که او با یکی از دستهایش فعالیتی انجام نمی دهد (عمل نمی کند) پس می تواند ابتدا بر خف پای راست مسح کند سپس بر طرف چپ.

ولی بیشتر مردم با هر دو دست، پای راستشان را مسح می کنند و سپس با هر دو دست پای چپ خود را مسح می نمایند. و تا جاییکه خبر دارم این نوع مسح کردن اصلی در شرع ندارد، و علما می گویند: با دست راست خف پای راست و با دست چپ خف پای چپ مسح می شود.

سوال 14: گاها اشخاصی را می بینیم که هم بر ظاهر و هم بر قسمت پایین خفین مسح می کنند حکم مسح این افراد چیست؟ و حکم نماز آنها چگونه خواهد بود؟

نماز آنها صحیح است و همچنین وضویشان نیز (با این روش مسح) درست است، اما باید توجه داشته باشند که مسح قسمت پایین خف (زیر پا) جزو سنت نیست، در سنن از حدیث علی ابن ابیطالب رضی الله عنه آمده که گفت: «اگر دین با رای و نظر مردم می بود پس می بایست مسح زیرین خف اولاتر از مسح بالای آن باشد، و من پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدم که ظاهر خف هایش را مسح می کرد». (أبو داود ، کتاب الطهارة ( 162 )، ( 164 )) .

و بر این دلالت دارد که فقط مسح قسمت بالایی خف یا جوراب مشروع است.

سوال 15: توجیه این قول ابن عباس که می گوید:پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از نزول (آیه ی 6 سوره ی) مائده دیگر مسح نکرد، و آنچه که سابقا در کتاب الخفین از علی رضی الله عنه روایت شد چیست؟

اولا نمی دانم که آیا این گفته ها از آن دو به صحت رسیده اند. و قبلا ذکر کردم که علی ابن ابیطالب رضی الله عنه کسی است که احادیث مسح را از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت کرده در ضمن او آنها را بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته است و این امر بیان می دارد که حکم (جواز مسح بر خفین) نزد او تا بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز ثابت بوده است و بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم امکان نسخ حکم وجود ندارد.

سوال 16: آیا احکام مربوط به مسح خفین در زنان مشابه حکم آن برای مردان است؟ و آیا فرقی بین آنها در مسح وجود دارد؟

هیچ فرقی در مسح برخفین بین مردان و زنان وجود ندارد، و لازمست که اینجا قاعده ای را یاد گرفت که؛ اصل آنست که هرآنچه که برای مردان ثابت است در حق زنان نیز ثابت خواهد بود و بلعکس هرآنچه که در حق زنان ثابت است در حق مردان نیز ثابت خواهد شد مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد که آنها را جدا نماید.

سوال 17: حکم درآوردن جوراب یا قسمتی از آن جهت خاراندن پاها یا بیرون انداختن چیزی که وارد پایش شده مانند سنگریزه و همانند آن چیست؟

اگر دستش را از زیر جوراب داخل کند ایرادی وجود ندارد، اما اگر جوراب را بیرون کشد در آنصورت اگر قسمت کمی از جوراب را از پا بیرون زده بود ضرری وارد نمی سازد، ولی اگر قسمت زیادی را بیرون کشیده بود بگونه ایکه بیشتر پایش نمایان شود پس در این حالت مسح بر خفین باطل می شود.

سوال 18: نزد عامه ی مردم مشهور است که آنها فقط برای پنج نماز بر خفین مسح می کنند، سپس بعد از آن بار دیگر از اول تکرار می کنند.

آری، این امر بین عامه مشهور است و گمان می کنند که مدت یک شبانه روز مسح (که زمان جواز مسح خفین برای فرد مقیم است) یعنی اینکه مسح جز برای پنج نماز صحیح نیست در حالیکه این امر صحیح نیست، بلکه منظور از مدت یک شبانه روز یعنی اینکه او می تواند بمدت یک شب و یک روز بر خفین مسح نماید حال چه پنج نماز بخواند یا بیشتر، و ابتدای مدت آن از لحظه ی اولین مسح می باشد و می تواند تا ده نماز و یا بیشتر نیز بخواند، مثلا اگر شخصی در نماز صبح روز دوشنبه خف پوشید (ولی آنرا مسح نکرد) و وضویش باقی بماند تا اینکه شب می خوابد (که در اینصورت وضویش باطل می شود)، بعد در صبح روز سه شنبه هنگام وضو گرفتن برای نماز صبح برای بار اول بر خفین مسح کند، پس در اینجا او می تواند تا نماز صبح روز چهارشنبه (همچنان و هرگاه خواست وضو بگیرد) بر خفین مسح نماید، پس در این وضعیت او در روز دوشنبه با خفین نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خوانده و تمامی این مدت، بعنوان زمان جواز استفاده از خف برایش محسوب نمی شود زیرا او هنوز بر خفین مسح نکرده و این مدت زمان قبل از مسح خفین بوده است، بعد از آن صبح روز سه شنبه بر خفین مسح کرده و نماز می خواند و بعد در ظهر دوباره مسح می کند و عصر نیز مسح می کند و مغرب باز مسح می کند و عشاء نیز دوباره مسح می کند و همچنین می تواند چنانکه مدت زمان جواز مسح بپایان نرسیده باشد برای (نماز صبح) روز چهارشنبه نیز آنرا مسح کند (و تا پایان آنروز چنانکه وضویش باقی بماند سایر نمازهای دیگر را نیز بخواند).

مثلا فرض کنیم او در روز سه شنبه ساعت پنج صبح بر خفین مسح کند (پس شروع مدت مسح از این لحظه است) تا اینکه نماز عشای روز چهارشنبه را نیز بخواند، حال در حقیقت او با این وضو ( علاوه بر نمازهای روز سه شنبه) نماز صبح چهارشنبه و نیز نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را نیز خوانده، پس از لحظه ایکه خفین را پوشیده پانزده نماز را خوانده است (نماز روز دوشنبه نیز محسوب شده است)، زیرا او خفین را در نماز صبح روز سه شنبه و در ساعت پنج پوشیده و بعد در روز چهارشنبه ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه ی صبح ( 4:45 دقیقه) بر آنها مسح کرده و وضویش تا زمانیکه نماز عشای آنروز را می خواند باقی مانده، بنابراین او پانزده نماز را از لحظه ی پوشیدن خفین خواند.

سوال 19: هرگاه شخصی وضو بگیرد و بر خفین مسح کند، و در اثنای مدت زمان جواز مسح خفین خود را دربیاورد مثلا قبل از نماز عصر آیا او نماز بخواند و اصلا نمازش صحیح است یا اینکه وضویش با بیرون آوردن خفین باطل شده است؟

قول راجح بین اقوال اهل علم و آنچه که شیخ الاسلام ابن تیمیه و جماعتی از اهل علم برگزیده اند اینست که وضو با درآوردن خفین از پا باطل نمی شود، پس اگر کسی وضو داشته باشد ولی بعد خفین خود را درآورد، با این عمل وضویش باطل نخواهد شد، زیرا وقتی که شخصی هنگام وضو گرفتن از خفین استفاده می کند و بر آن مسح می نماید در حقیقت وضویش بمقتضی دلیل شرعی کامل است، پس چنانکه آنها را بیرون آورد باز وضویش بنا به مقتضی دلیل شرعی ثابت می ماند و جز با وجود دلیل شرعی امکان نقض وضو وجود ندارد، از طرفی هیچ دلیلی وجود ندارد که درآوردن خفین یا جوراب باعث ابطال وضو شود و بر این اساس وضوی چنین کسی باقیست، اما اگر او بعد از اینکه خفین را درآورد دوباره آنها را پوشید و خواست مانند سابق بر آنها مسح کند در اینصورت بنا بر آنچه که از کلام اهل علم در این مورد می دانم این عمل وی جایز نیست (مگر اینکه هنوز اولین وضویش که در آن پاهایش را شسته بود باقی مانده باشد).

مسح بر عمامه:

سوال 20: آیا مسح بر عمامه جایز است؟ و حدود آن چیست؟ و اصلا صفت یک عمامه چگونه است؟

در آنچه که از سنت رسول صلی الله علیه وسلم آمده مسح بر عمامه جایز است، و در آن تمام یا قسمتی از عمامه مسح می شود، و همچنین سنت است که آن قسمتی از سر که ظاهر شده مانند پیشانی (جلوی سر) و پهلوی آن و گوشها مسح شوند.(نگاه کنید به: بخاری، کتاب الوضوء ( 205 ) و مسلم ، کتاب الطهارة ، باب المسح علی الناصیة و العمامة ( 274 )).

سوال 21: آیا شماغ مرد و روسری (روپوش) زن داخل در (مفهوم) عمامه می شود؟

شماغ مردان و کلاه قطعا داخل در (مفهوم) عمامه نمی شوند.

اما زنان بنا به رای مشهور مذهب امام احمد می توانند بر چادر مسح کنند البته اگر ازار چادر زیر گلویشان باشد، زیرا این امر از برخی از زنان صحابه رضی الله عنهن وارد است.

توجه: شماغ؛ روسری با خالهای قرمزی است که مردان در عربستان و برخی از کشورهای عربی به روی سر می گذارند- مترجم.

مسح بر جبیره (باندوپانسمان زخم):

سوال 22: حکم مسح بر پانسمان چیست و چه چیزهایی در معنای آن داخل می شوند؟ و دلیل مشروعیت آن از کتاب و سنت چیست؟

اولا لازمست که بدانیم جبیره (پانسمان) چیست؛ جبیره در اصل به آن چیزی گویند که شکستگی استخوان را اصلاح و توانا می سازد (چوبهایی که بر شکسته بندند) و منظور از آن نزد فقها؛ هرآنچه که در عضو طهارت به سبب نیاز قرار داده می شود، مانند گچی که بر روی شکستگی است یا مرهمی (نوار چسب دست(طبی) یا زخم) که بر روی زخم قرار می گیرد و نیز آنچه که مشابه آنست، که مسح بر آن بجای شستن کافیست.

چنانچه تشخیص دهیم که لازمست تا بر زخم ساق یا بازو (یا هر عضو وضوی دیگری) نوار چسبی باشد و بدان احتیاج دارد در اینصورت می توان بجای شستن بر آن مسح نمود، و وضو گرفتن با چنین حالتی کامل است بدین معنا که اگر فرض شود این شخص حتی این پانسمان یا چسپ را باز کند، باز طهارت وی باقیست و با بازکردن آنها وضو باطل نمی شود زیرا آن وضو بر وجه شرعی و بصورت کامل انجام شده است، و بازکردن مرهم یا پانسمان دلیلی بر باطل شدن وضو یا طهارت نیست، و نیز دلیلی در جبیره که معارض با این قول باشد وجود ندارد. البته برخی از احادیث ضعیف وجود دارند که برخی از اهل علم بدانها استناد کرده اند و گفته اند: مجموع این احادیث ضعیف باعث می شود که بعنوان حجتی به حساب بیایند و برخی از اهل علم نیز گفته اند که بدلیل ضعف آن احادیث نمی توان بدانها استناد و اعتماد نمود، و لذا علما اختلاف کرده اند و برخی چنین رای داده اند که : طهارت عضوی که بر آن باند یا پانسمان است لازم نیست زیرا او از طهارت آن عاجز و ناتوان است، و برخی چنین رای داده اند که: باید ابتدا بجای آن عضو باندپیچی شده یکبار تیمم بگیرد ولی نیازی نیست که بر آن مسح کند. اما جدای از حجت یا حجت نبودن آن احادیث می توان گفت که نزدیکترین اقوال به قواعد شرعی آنست که عضو باند پیچی شده مسح می گردد و این مسح آنرا از گرفتن تیمم بی نیاز می گرداند.

و هنگامیکه می گوییم: هرگاه شخصی زخمی را در اعضای طهارت یافت، چند حالت برای آن وجود دارد:

حالت اول: زخم مکشوف است(باند پیچی نشده) و شستن آن نیز ضرری وارد نمی سازد، در این حالت شستن آن واجب است.

حالت دوم: زخم مکشوف است و شستن بدان ضرر می رساند ولی مسح آن بدون ضرر است، در این حالت شستن واجب نیست ولی مسح آن واجب می شود.

حالت سوم: زخم مکشوف است ولی هم شستن و هم مسح بدان ضرر می رساند، در این حالت باید بجای آن عضو، تیمم بگیرد.

حالت چهارم: زخم بوسیله ی باند و پانسمان بسته شده است زیرا بدان نیاز بود، در این حالت بر روی باند یا پانسمان یا مشابه آنها مسح می شود و لازم به شستن نیست.

سوال 23: آیا شروطی برای مسح بر جبیره وجود دارد، مثلا بدون ضرورت می توان بر آن مسح کرد؟

بر جبیره مسح نمی شود مگر هنگامی که ضرورت و نیازی باشد، که در آنصورت به اندازه ی توانایی و به اندازه ی آن مسح بر آن واجب می شود، و البته در اینجا منظور از نیاز و ضرورت فقط وجود زخم یا شکستگی نیست، بلکه هرآنچه که بستن باند یا پانسمان یا چسپ برای آن ضرورت داشته باشد، پس آن مورد نیز جزو ضرورت و نیاز خواهد بود.

سوال 24: آیا باند پیچ ها مثل گاز پانسمان داخل در معنای جبیره می شود؟

آری داخل می شود، در ضمن باید دانست که جبیره بمانند مسح بر خفین نیست که مدت زمان معینی برای آن درنظر گرفته شود، بلکه تا زمانیکه بدان نیاز باشد می توان بر آن مسح نمود، و همچنین بر خلاف خفین می توان بر جبیره چه در وضو و چه در غسل بر آن مسح کرد، پس هرگاه غسل واجب گردد باید بمانند وضو بر جبیره مسح شود.

سوال 25: کیفیت مسح بر جبیره چگونه است؟ آیا باید کل آنرا مسح نمود یا اینکه قسمتی از آن کافیست؟

آری تمام آن لازمست، زیرا طبق اصل بدل حکم مبدل را دارد (یعنی مسح حکم شستن را دارد) و در سنت نبوی خلاف این امر وارد نشده است، و در اینجا مسح جایگزین شستن می شود (مسح بدل شستن است) و همانطور که شستن، کل عضو را دربر می گیرد پس مسح نیز لازم است کل جبیره را دربر بگیرد، ولی مسح بر خفین در حقیقت رخصتی از جانب شرع است از طرفی جواز اکتفا به مسح قسمتی از خفین یا جوراب در سنت وارد شده است.( یعنی برای این مورد دلیل شرعی وجود دارد ولی برای جبیره خیر)

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com